راستش را بخواهی بعضی روزها به ابرها حسودی میکنم. به اینکه انقدر سبکبال و سلانهسلانه با باد پیش میروند. از اینکه پایشان مثل آدمها گیرِ تعلقاتشان نیست و برای هرجا رفتن چشمشان به امر پروردگارشان است و دیگر هیچ.
چه کسی میتواند از آنها حساب بپرسد که ای ابرِ کوچکِ خیس، چرا و چطور میروی؟! از اینکه نماد رحمتاند و اسمشان در قرآن آمده. و به اینکه آنقدر خوشبختاند که هیچکس نمیداند اشکشان از شوق است یا دلتنگی.
و در آخر به یاد آن نوشته قدیمی، خوشبحالشان؛ سکوتشان سایه و کلامشان قطرات خیر (باران) است.
🤍