دستهای گلت پرِ قو بود سینهی تو صفای آرامش
قلب ایوان که میتپید از تو باغ مست از صدای آرامش
مینشیند برابر چشمم قاب در قاب آینه با هم
چشمهایت نوازش شبنم در نگاهت دعای آرامش
لایلایت چقدر شیرین بود قصه ات عطر زندگی میداد
خنده هایت مسکن اعصاب بهتر از هر دوای آرامش
واژه واژه شکسته در من شعر پای دردت نشسته درمن شعر
دفترم هم سیاه پوشیده، با غزل در عزای آرامش
دردهایت چقدر نامردند ناگهانی تو را کجا بردند؟
مانده آهی به جا در این جاده، دادهای جان برای آرامش
دستهامان چه خالی و سردند ضجههامان چه بیکس و کارند
خانه جانش چه بی نفس مانده بی تو آه ای خدای آرامش
جانه روجان* چرا نیامد آه! ماه جانم رسیده ام از راه
کاش میشد دوباره می چرخید توی گوشم نوای آرامش
*فرزندجانم به تالشی
#معصومه_اپروز❑ شعر
#شعر_ناب #شاعران_معاصر #شاعران_معاصر_ایران#غزل #رباعی #ترانه #موسیقی #غزلسرایان_معاصرhttps://t.center/Masomehaprooz