آریستوکراسی
این
واژه به معنی اشرافیت است و معمولا آن قشر و دسته ای را نشان می دهد که دارای امتیازات فراوان هستند.از ثروت و نفوذ برخوردارند.صاحب مقامات عالیه هستند.و چه بسا که به اصل و نسب خود نیز برای حفظ این امتیازات می بالند.
در اصل
واژه ی آریستوکراسی آن قشر بالایی در پایان جامعه کمون اولیه را معین می کرد که صاحب درآمد و ثروت شده یا از اعقاب سران قبیله و فرماندهان و سایر صاحبان نفوذ بودند.لذا آریستوکراسی با اشرافیت در دوران جوامع دودمانی-پدرشاهی پدید می شود.
در جامعه ی برده داری
واژه ی آریستوکراسی مخصوص ثروتمندترین خانواده های برده دار و صاحب اراضی وسیع بود.
در جامعه ی فئودالی آریستوکرات به اشراف صاحب زمین های فراوان و درباریان متنفذ ٬ اعیان و صاحبان مقامات عالی در دولت می گفتند که همه ی این امتیازات نیز ارثی بود.
نخستین انقلابات بورژوازی منجمله علیه آریستوکراسی متوجه بود که در بعضی کشورها دست آن ها را از قدرت سیاسی کوتاه کرد و در بسیاری دیگر طبقه ی استثمار بورژوازی و فئودال های آریستوکرات به توافق و تفاهم رسیدند و در حکومت شریک شدند.
در جریان تکامل جامعه ی سرمایه داری بسیاری از آریستوکرات ها خود را با شرایط جدید تطبیق داده و همه به سرمایه داران بزرگ مبدل شدند.
اینک در مباحث اجتماعی لفظ آریستوکرات به معنی عام قشر فوقانی صاحب امتیاز و دارای نفوذ از یک طبقه یا گروه های اجتماعی که از حقوق و امکانات ویژه برخوردارند به کار میرود.
عبارت «آریستوکراسی کارگری»اصطلاحا درباره ی آن قشری از کارگران در کشورهای سرمایه داری به کار می رود که از سودهای بسیار کلان انحصاری سهمی می برند و از توده کارگران جدا هستند و محصول نفوذ ایدئولوژیک و سیاسی سرمایه داری در بین پرولتاریا می باشند.
#واژه_نامه #قسمت_پنجم#امیر_نیک_آیین @marxismcenter