☭🌟مارکسیسم سنتر🌟☭

#نظریه_ماتریالیسم_تاریخی
Channel
Education
Politics
News and Media
Social Networks
Persian
Logo of the Telegram channel ☭🌟مارکسیسم سنتر🌟☭
@MarxismcenterPromote
2.84K
subscribers
1.51K
photos
409
videos
256
links
☭مارکسیسم سنتر انجمن پژوهشی علمی و تاریخی است که در راستای شناسایی تاریخ سوسیالیسم و بررسی علمی مارکسیسم فعالیت میکند☭ لینک گروه: https://t.me/+J63rne9qjo8xNjUx وبسایت www.marxismcenter.org
#نظریه_ماتریالیسم_تاریخی
#مارکس

🔴بررسی نظام های تاریخی

🔺مارکس معتقد است:

تاریخ همواره مسیر خود را پیش می رود و کسی یارای مقابله با آن را ندارد و هرکس در برابر آن مقاومت کند،در زیر چرخ های ارابه ی تاریخ نابود خواهد شد.

لذا در این بینش انسانها فقط وظیفه دارند که تاریخ را کشف و وصف نمایند نه اینکه خود تاریخ بسازند.

مارکسیسم معتقد است که جوامع در سیر تاریخی خود همواره پنج مرحله یا دوره نظام تاریخی را به ترتیب طی کرده اند :

۱-     کمون اولیه یا جامعه ی اشتراکی ابتدائی

۲-     برده داری

۳-     زمین داری یا فئودالیزم

۴-     سرمایه داری یا کاپیتالیزم

۵-     سوسیالیسم که مرحله ی نهایی آن ((کمونیسم یا جامعه ی بی طبقه))است(کمون ثانوی)

این پنج دوره مسیرهای مشخص و از یش تعیین شده ای هستند که گذر از آنها سرنوشت محتوم هر جامعه ای است.مارکس معتقد است که با توجه به مطالعات علمی که بر روی جامعه و تاریخ انجام داده،موفق به کشف این قوانین و مسیرها شده است.

بدین جهت مارکس و انگلس معتقدند که سوسیالیسم آنها علمی است و سوسیالیستهایی نظیر اوئن و سن سیمون و غیره را نکوهش کرده و آنها را سوسیالیست تخیلی می نامند.

بنظر مارکس و  انگلس سوسیالیستهای تخیلی فقط در گوشه ای نشسته اند و مدینه ی فاضله ای در ذهن خود تصور کرده اند و سپس مردم را با بند و وعظ دعوت می نمایند تا کاری کنند که کم کم آن مدینه فاضله بوجود آید.

بنابراین گرچه مدینه فاضله ی آنها سوسیالیستی است یعنی بر مبنای نفی مالکیت خصوصی است اما در عین حال تخیلی و غیر علمی است؛زیرا به قول انگلس :

(( آنان می خواهند از توی مغز خود چیزی را بیرون آورند که باید از داخل متن جامعه در بیاید.))

📚در سوسیالیسم علمی کسی حکم نمی دهد بلکه قانون علمی تاریخ آنرا حکم می کند. هر کس چه بخواهد و چه نخواهد این سرنوشت محتوم او  و جبر تاریخ است.

مارکس در مقدمه کتاب سرمایه می گوید: ((انسان،مامای تاریخ است.))

یعنی همانطور که ماما در پیدایش بچه هیچ نقشی بر عهده ندارد و تنها می تواند اندکی از رنج زایمان بکاهد انسان نیز تنها کاری که می تواند انجام دهد زایانیدن تاریخ است!

در ادوار تاریخی مارکسیسم به غیر از کمون اولی و کمون ثانوی در هر دوره دو طبقه ی کاملا متمایز استثمارگر شامل برده دار،زمین دار،سرمایه دار و استثمار شده شامل برده،دهقان و کارگر وجود دارد.

.از نظر مارکس طبقه عبارت است از گروهی از افراد که دارای سود اقتصادی مشترک هستند.ضابطه ای که مشخص کننده طبقه ی هرکس است عبارت است از رابطه ی او با ابزار تولید ؛یعنی در هر دوره اگر کسی از مالکیت ابزار تولید برخوردار باشد جزو طبقه ی استثمارگر است و اگر از آن محروم باشد جزو طبقه استثمار شده است.

@marxismcenter
#نظریه_ماتریالیسم_تاریخی
#مارکس

🔴بررسی نظام های تاریخی

🔺مارکس معتقد است:

تاریخ همواره مسیر خود را پیش می رود و کسی یارای مقابله با آن را ندارد و هرکس در برابر آن مقاومت کند،در زیر چرخ های ارابه ی تاریخ نابود خواهد شد.

لذا در این بینش انسانها فقط وظیفه دارند که تاریخ را کشف و وصف نمایند نه اینکه خود تاریخ بسازند.

مارکسیسم معتقد است که جوامع در سیر تاریخی خود همواره پنج مرحله یا دوره نظام تاریخی را به ترتیب طی کرده اند :

۱-     کمون اولیه یا جامعه ی اشتراکی ابتدائی

۲-     برده داری

۳-     زمین داری یا فئودالیزم

۴-     سرمایه داری یا کاپیتالیزم

۵-     سوسیالیسم که مرحله ی نهایی آن ((کمونیسم یا جامعه ی بی طبقه))است(کمون ثانوی)

این پنج دوره مسیرهای مشخص و از یش تعیین شده ای هستند که گذر از آنها سرنوشت محتوم هر جامعه ای است.مارکس معتقد است که با توجه به مطالعات علمی که بر روی جامعه و تاریخ انجام داده،موفق به کشف این قوانین و مسیرها شده است.

بدین جهت مارکس و انگلس معتقدند که سوسیالیسم آنها علمی است و سوسیالیستهایی نظیر اوئن و سن سیمون و غیره را نکوهش کرده و آنها را سوسیالیست تخیلی می نامند.

بنظر مارکس و  انگلس سوسیالیستهای تخیلی فقط در گوشه ای نشسته اند و مدینه ی فاضله ای در ذهن خود تصور کرده اند و سپس مردم را با بند و وعظ دعوت می نمایند تا کاری کنند که کم کم آن مدینه فاضله بوجود آید.

بنابراین گرچه مدینه فاضله ی آنها سوسیالیستی است یعنی بر مبنای نفی مالکیت خصوصی است اما در عین حال تخیلی و غیر علمی است؛زیرا به قول انگلس :

(( آنان می خواهند از توی مغز خود چیزی را بیرون آورند که باید از داخل متن جامعه در بیاید.))

📚در سوسیالیسم علمی کسی حکم نمی دهد بلکه قانون علمی تاریخ آنرا حکم می کند. هر کس چه بخواهد و چه نخواهد این سرنوشت محتوم او  و جبر تاریخ است.

مارکس در مقدمه کتاب سرمایه می گوید: ((انسان،مامای تاریخ است.))

یعنی همانطور که ماما در پیدایش بچه هیچ نقشی بر عهده ندارد و تنها می تواند اندکی از رنج زایمان بکاهد انسان نیز تنها کاری که می تواند انجام دهد زایانیدن تاریخ است!

در ادوار تاریخی مارکسیسم به غیر از کمون اولی و کمون ثانوی در هر دوره دو طبقه ی کاملا متمایز استثمارگر شامل برده دار،زمین دار،سرمایه دار و استثمار شده شامل برده،دهقان و کارگر وجود دارد.

.از نظر مارکس طبقه عبارت است از گروهی از افراد که دارای سود اقتصادی مشترک هستند.ضابطه ای که مشخص کننده طبقه ی هرکس است عبارت است از رابطه ی او با ابزار تولید ؛یعنی در هر دوره اگر کسی از مالکیت ابزار تولید برخوردار باشد جزو طبقه ی استثمارگر است و اگر از آن محروم باشد جزو طبقه استثمار شده است.

@marxismcenter
#نظریه_ماتریالیسم_تاریخی
#مارکس

🔴بررسی نظام های تاریخی

🔺مارکس معتقد است:

تاریخ همواره مسیر خود را پیش می رود و کسی یارای مقابله با آن را ندارد و هرکس در برابر آن مقاومت کند،در زیر چرخ های ارابه ی تاریخ نابود خواهد شد.

لذا در این بینش انسانها فقط وظیفه دارند که تاریخ را کشف و وصف نمایند نه اینکه خود تاریخ بسازند.

مارکسیسم معتقد است که جوامع در سیر تاریخی خود همواره پنج مرحله یا دوره نظام تاریخی را به ترتیب طی کرده اند :

۱-     کمون اولیه یا جامعه ی اشتراکی ابتدائی

۲-     برده داری

۳-     زمین داری یا فئودالیزم

۴-     سرمایه داری یا کاپیتالیزم

۵-     سوسیالیسم که مرحله ی نهایی آن ((کمونیسم یا جامعه ی بی طبقه))است(کمون ثانوی)

این پنج دوره مسیرهای مشخص و از یش تعیین شده ای هستند که گذر از آنها سرنوشت محتوم هر جامعه ای است.مارکس معتقد است که با توجه به مطالعات علمی که بر روی جامعه و تاریخ انجام داده،موفق به کشف این قوانین و مسیرها شده است.

بدین جهت مارکس و انگلس معتقدند که سوسیالیسم آنها علمی است و سوسیالیستهایی نظیر اوئن و سن سیمون و غیره را نکوهش کرده و آنها را سوسیالیست تخیلی می نامند.

بنظر مارکس و  انگلس سوسیالیستهای تخیلی فقط در گوشه ای نشسته اند و مدینه ی فاضله ای در ذهن خود تصور کرده اند و سپس مردم را با بند و وعظ دعوت می نمایند تا کاری کنند که کم کم آن مدینه فاضله بوجود آید.

بنابراین گرچه مدینه فاضله ی آنها سوسیالیستی است یعنی بر مبنای نفی مالکیت خصوصی است اما در عین حال تخیلی و غیر علمی است؛زیرا به قول انگلس :

(( آنان می خواهند از توی مغز خود چیزی را بیرون آورند که باید از داخل متن جامعه در بیاید.))

📚در سوسیالیسم علمی کسی حکم نمی دهد بلکه قانون علمی تاریخ آنرا حکم می کند. هر کس چه بخواهد و چه نخواهد این سرنوشت محتوم او  و جبر تاریخ است.

مارکس در مقدمه کتاب سرمایه می گوید: ((انسان،مامای تاریخ است.))

یعنی همانطور که ماما در پیدایش بچه هیچ نقشی بر عهده ندارد و تنها می تواند اندکی از رنج زایمان بکاهد انسان نیز تنها کاری که می تواند انجام دهد زایانیدن تاریخ است!

در ادوار تاریخی مارکسیسم به غیر از کمون اولی و کمون ثانوی در هر دوره دو طبقه ی کاملا متمایز استثمارگر شامل برده دار،زمین دار،سرمایه دار و استثمار شده شامل برده،دهقان و کارگر وجود دارد.

.از نظر مارکس طبقه عبارت است از گروهی از افراد که دارای سود اقتصادی مشترک هستند.ضابطه ای که مشخص کننده طبقه ی هرکس است عبارت است از رابطه ی او با ابزار تولید ؛یعنی در هر دوره اگر کسی از مالکیت ابزار تولید برخوردار باشد جزو طبقه ی استثمارگر است و اگر از آن محروم باشد جزو طبقه استثمار شده است.

@marxismcenter
#نظریه_ماتریالیسم_تاریخی
#مارکس

🔴بررسی نظام های تاریخی

🔺مارکس معتقد است:

تاریخ همواره مسیر خود را پیش می رود و کسی یارای مقابله با آن را ندارد و هرکس در برابر آن مقاومت کند،در زیر چرخ های ارابه ی تاریخ نابود خواهد شد.

لذا در این بینش انسانها فقط وظیفه دارند که تاریخ را کشف و وصف نمایند نه اینکه خود تاریخ بسازند.

مارکسیسم معتقد است که جوامع در سیر تاریخی خود همواره پنج مرحله یا دوره نظام تاریخی را به ترتیب طی کرده اند :

۱-     کمون اولیه یا جامعه ی اشتراکی ابتدائی

۲-     برده داری

۳-     زمین داری یا فئودالیزم

۴-     سرمایه داری یا کاپیتالیزم

۵-     سوسیالیسم که مرحله ی نهایی آن ((کمونیسم یا جامعه ی بی طبقه))است(کمون ثانوی)

این پنج دوره مسیرهای مشخص و از یش تعیین شده ای هستند که گذر از آنها سرنوشت محتوم هر جامعه ای است.مارکس معتقد است که با توجه به مطالعات علمی که بر روی جامعه و تاریخ انجام داده،موفق به کشف این قوانین و مسیرها شده است.

بدین جهت مارکس و انگلس معتقدند که سوسیالیسم آنها علمی است و سوسیالیستهایی نظیر اوئن و سن سیمون و غیره را نکوهش کرده و آنها را سوسیالیست تخیلی می نامند.

بنظر مارکس و  انگلس سوسیالیستهای تخیلی فقط در گوشه ای نشسته اند و مدینه ی فاضله ای در ذهن خود تصور کرده اند و سپس مردم را با بند و وعظ دعوت می نمایند تا کاری کنند که کم کم آن مدینه فاضله بوجود آید.

بنابراین گرچه مدینه فاضله ی آنها سوسیالیستی است یعنی بر مبنای نفی مالکیت خصوصی است اما در عین حال تخیلی و غیر علمی است؛زیرا به قول انگلس :

(( آنان می خواهند از توی مغز خود چیزی را بیرون آورند که باید از داخل متن جامعه در بیاید.))

📚در سوسیالیسم علمی کسی حکم نمی دهد بلکه قانون علمی تاریخ آنرا حکم می کند. هر کس چه بخواهد و چه نخواهد این سرنوشت محتوم او  و جبر تاریخ است.

مارکس در مقدمه کتاب سرمایه می گوید: ((انسان،مامای تاریخ است.))

یعنی همانطور که ماما در پیدایش بچه هیچ نقشی بر عهده ندارد و تنها می تواند اندکی از رنج زایمان بکاهد انسان نیز تنها کاری که می تواند انجام دهد زایانیدن تاریخ است!

در ادوار تاریخی مارکسیسم به غیر از کمون اولی و کمون ثانوی در هر دوره دو طبقه ی کاملا متمایز استثمارگر شامل برده دار،زمین دار،سرمایه دار و استثمار شده شامل برده،دهقان و کارگر وجود دارد.

.از نظر مارکس طبقه عبارت است از گروهی از افراد که دارای سود اقتصادی مشترک هستند.ضابطه ای که مشخص کننده طبقه ی هرکس است عبارت است از رابطه ی او با ابزار تولید ؛یعنی در هر دوره اگر کسی از مالکیت ابزار تولید برخوردار باشد جزو طبقه ی استثمارگر است و اگر از آن محروم باشد جزو طبقه استثمار شده است.

@marxismcenter
#نظریه_ماتریالیسم_تاریخی
#قسمت_دوم
#مارکس

بررسی نظام های تاریخی

مارکس معتقد است:

تارخ همواره مسیر خود را پیش می رود و کسی یارای مقابله با آن را ندارد و هرکس در برابر آن مقاومت کند،در زیر چرخ های ارابه ی تاریخ نابود خواهد شد.

لذا در این بینش انسانها فقط وظیفه دارند که تاریخ را کشف و وصف نمایند نه اینکه خود تاریخ بسازند.

مارکسیسم معتقد است که جوامع در سیر تاریخی خود همواره پنج مرحله یا دوره نظام تاریخی را به ترتیب طی کرده اند :

۱-     کمون اولیه یا جامعه ی اشتراکی ابتدائی

۲-     برده داری

۳-     زمین داری یا فئودالیزم

۴-     سرمایه داری یا کاپیتالیزم

۵-     سوسیالیسم که مرحله ی نهایی آن ((کمونیسم یا جامعه ی بی طبقه))است(کمون ثانوی)

این پنج دوره مسیرهای مشخص و از یش تعیین شده ای هستند که گذر از آنها سرنوشت محتوم هر جامعه ای است.مارکس معتقد است که با توجه به مطالعات علمی که بر روی جامعه و تاریخ انجام داده،موفق به کشف این قوانین و مسیرها شده است.

بدین جهت مارکس و انگلس معتقدند که سوسیالیسم آنها علمی است و سوسیالیستهایی نظیر اوئن و سن سیمون و غیره را نکوهش کرده و آنها را سوسیالیست تخیلی می نامند.

بنظر مارکس و  انگلس سوسیالیستهای تخیلی فقط در گوشه ای نشسته اند و مدینه ی فاضله ای در ذهن خود تصور کرده اند و سپس مردم را با بند و وعظ دعوت می نمایند تا کاری کنند که کم کم آن مدینه فاضله بوجود آید.

بنابراین گرچه مدینه فاضله ی آنها سوسیالیستی است یعنی بر مبنای نفی مالکیت خصوصی است اما در عین حال تخیلی و غیر علمی است؛زیرا به قول انگلس :

(( آنان می خواهند از توی مغز خود چیزی را بیرون آورند که باید از داخل متن جامعه در بیاید.))

در سوسیالیسم علمی کسی حکم نمی دهد بلکه قانون علمی تاریخ آنرا حکم می کند. هر کس چه بخواهد و چه نخواهد این سرنوشت محتوم او  و جبر تاریخ است.

مارکس در مقدمه کتاب سرمایه می گوید: ((انسان،مامای تاریخ است.))

یعنی همانطور که ماما در پیدایش بچه هیچ نقشی بر عهده ندارد و تنها می تواند اندکی از رنج زایمان بکاهد انسان نیز تنها کاری که می تواند انجام دهد زایانیدن تاریخ است!

در ادوار تاریخی مارکسیسم به غیر از کمون اولی و کمون ثانوی در هر دوره دو طبقه ی کاملا متمایز استثمارگر شامل برده دار،زمین دار،سرمایه دار و استثمار شده شامل برده،دهقان و کارگر وجود دارد.

از نظر مارکس طبقه عبارت است از گروهی از افراد که دارای سود اقتصادی مشترک هستند.ضابطه ای که مشخص کننده طبقه ی هرکس است عبارت است از رابطه ی او با ابزار تولید ؛یعنی در هر دوره اگر کسی از مالکیت ابزار تولید برخوردار باشد جزو طبقه ی استثمارگر است و اگر از آن محروم باشد جزو طبقه استثمار شده است.
#punk

@marxismcenter
#نظریه_ماتریالیسم_تاریخی #قسمت_اول
#مارکس
اصطلاح ماتریالیسم تاریخی را نخستین بار انگلس به کار برد. ماتریالیسم تاریخی را می توان نوعی فلسفه ی تاریخ دانست؛ در این نظریه تاریخ وجودی اصیل و هویتی حقیقی دارد که هدف،مسیر و عامل محرکه ی آن کاملا معلوم و مشخص است؛ بدین ترتیب که هویت آن مادی و حرکاتش دیالکتیکی است.

ماتریالیسم تاریخی تنها تفسیر مادی تاریخ نیست بلکه تنها برداشتی اقتصادی از تاریخ و برداشتی تاریخی و اقتصادی از انسان است.چراکه تمام عوامل مادی در جامعه و طبیعت در اقتصاد خلاصه نمی شود،و بنابراین در کاربرد اصطلاح ماتریالیسم تاریخی باید به این نکته توجه داشت که:

نخست تفسیر اقتصادی تاریخ تنها تفسیر منحصر به فرد مادی تاریخ نیست.بلکه تفسیر تاریخ از دیدگاه عوامل دیگری هم چون شرایط اقلیمی و… نیز صورت گرفته است.

دوم آنکه تفسیر اقتصادی تاریخ منطقا ملازمه ای با ماتریالیسم فلسفی ندارد؛یعنی ممکن است کسی از نظر اندیشه و جهان بینی مادیگرا باشد اما عامل اقتصاد را تنها عامل تعیین کننده ی حوادث و مفسر تاریخ نشناسد.

مارکسیسم معتقد است که انسان تنها دارای بعد مادی و جسمانی است و لذا تمام نیروهای او در تحلیل نهایی رنگ مادی دارد و با یک فرضیه سرچشمه ی تمامی نیازهای مادی را اقتصاد معرفی می کند.

اما این موضوع بدیهی است که اقتصاد نمی تواند نیازها و انگیزه های غیر مادی را ارضا کند و پاسخگو باشد لذا اصل زیربنا بودن اقتصاد اعتبار خود را از دست می دهد.

مارکس جامعه را به بنائی تشبیه می کند که زیربنا و شالوده آنرا قوای اقتصادی و روبنای آنرا افکار و آداب و رسوم و نهادهای قضائی،سیاسی،مذهبی و… تشکیل می دهد. همانطور که وضع یک ساختمان به وضع پی و اساس آن بستگی دارد، اوضاع اقتصادی نیز به اوضاع فنی وابسته است، همچنین چگونگی افکار و رسوم و نظام سیاسی نیز تابع وضع اقتصادی است.

بنابراین در هر جامعه ای زیربنا ساخت اقتصادی آن جامعه است و سایر نهادها و ارگانها همه تابع آن می باشند و ایدئولوژی، فلسفه ، دین، هنر، سیاست و … همه بازتاب هایی از چگونگی ساخت اقتصادی جامعه بوده و همگی رو بنا را در آن جامعه تشکیل می دهند؛ به طوریکه با تغییر ساخت اقتصادی جامعه یعنی با تغییراتی که در زیربنای جامعه در مسیر تاریخ بوجود می آید عوامل روبنائی نیز متناسب با آن تغییر می کنند.

هیچکدام از عوامل روبنائی جامعه مستقل از زیربنا نیست تا بتواند از تغییراتی که به تبع تحولات زیربنائی بوجود می آید مصون بماند چه در آن صورت دیگر روبنا نیست #punk @marxismcenter