(واذا الموؤدة سئلت بأيّ ذنب قتلت) و آنگاهی که دختر زیر خاک کرده پرسیده شود که به کدام گناه کشته شده است؟. خبر از ماتم آباد می رسد که حتی کورس های قابلگی برای زنان و کار آنان در عرصهء صحت منع شده است. ویدیویی از ماتم زنان و سرود گریه کن در ساحاتی که روزگاری به ادبیات و دانش مشهور بود دست به دست میشود. اگر این خبر راست باشد آنچه بر خواهران و مادران ما بلکه بر ما ومردم ما میگذرد هیچ فرقی از زنده بگور کردن دختران در دوران جاهلیت ندارد. سالهای نخواهد گذشت و مردم تولد دختر را مصیبت بزرگ خواهند پنداشت. سالهای نخواهدگذشت و بردن زنان به طبیب هم "ننگ افغانی" محسوب خواهد شد. این فقط عادت وفرهنگ مردم خاصی است که بهایش را یک ملت می پردازد و زبان عالمان لال است. بیدل مارا می گفت؟ خلقيست زين جنون زار عريان بي تمييزي دستار تا به زانو شلوار تا به گردن.
مفهوم تبانی در قوانین جزایی 🌸تبانی جرمی است که تفکیک میان رکن مادی و معنوی شان بحث برانگیز بوده و گاهی غیرممکن به نظر می رسد، حتی برخی اندیشمندان بر این نظر اند که تبانی استثنای است که در آن بدون اینکه رکن مادی وجود داشته باشد، صرف اندیشه مجرمانه مورد مجازات قرار می گیرد. در حالیکه میتوان ادعا نمود، که رکن مادی تبانی در واقع انجام توافق و رکن معنوی آن قصد عملی کردن آن توافق است. تبانی با عناوین مشابه چون شروع به جرم، معاونت در جرم، جرم، عقیم و محال، متفاوت بوده و آثار متفاوتی دارند. در حقوق کیفری افغانستان و ایران نیز تبانی با اندک تفاوتی در حوزه های مختلف جرم انگاری گردیده است. 🌸مفهوم تبانی در کتب لغت تبانی به معانی چون: مقدمه چینی و زمینه سازی، مواضعه نهانی، پیمان بستن پنهانی، قرار نهادن و تبانی علیه شخص ثالث آمده است. معادل انگلیسی آن(conspiracy )به معنای تصمیم گیری پنهانی توسط گروهی از افراد برای ارتکاب عمل خالف قانون، تبانی بر علیه ریس جمهور، برای براندازی دولت می باشد.
🌺 از نظر اصطلاحی نیز در مورد تبانی تعاریف متعددی صورت گرفته که به برخی از آنها اشاره می شود: 🌺 در ادبیات حقوق کیفری افغانستان از تبانی در جرم تحت عنوان اتفاق در جرم نام برده شده و این گونه تعریف می گردد: اتفاق به معنای توافق میان دو یا چند نفر از افراد حقیقی برای مشارکت در یک عمل جرمی یا ارتکاب یک عمل قانونی از راه غیر قانونی در مقاطع زمانی در آینده است.
🌸در حقوق انگلیستان و آمریکا تبانی به معنای توافق میان حد اقل دو نفر برای ارتکاب جرمی تعریف شده است. 🌸در قانون مجازات اسلامی ایران بصورت مشخص تبانی تحت عنوان جرم جداگانه تعریف نگردیده است اما با توجه به مواد 610 و 611 بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی، می توان دریافت که تبانی فقط نسبت به جرایم چون؛ علیه امنیت عمومی کشور و جرایم علیه اعراض، نفوس و اموال مردم که البته بخش اعظم از جرایم را پوشش می دهد جرم انگاری گردیده و نه بصورت عام و نسبت به همه جرایم که در ادامه مفصل بررسی شده است.
✅در کشورهای دیگر نیز حقوقدانان تعاریفی ارائه نموده اند که بیشباهت با تعریف های فوق نخواهد بود. مثلا گفته اند: توافق میان دو یا چند نفر برای ارتکاب جرم علیه امنیت، اموال، اعراض و نفوس مردم. و یا توافق میان دو یا چند نفر برای ارتکاب جرم می باشد.
حکایت اول: از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟ گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
حکایت دوم: پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود... پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم... پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید: انشاءالله خدا او را هدایت میکند...! دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
حکایت سوم: از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری... مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم... صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد... گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم... گفتند: پس تو بخشنده تری... گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
حکایت چهارم: عارفی راگفتند: خداوند را چگونه میبینی؟ گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد...
💠تفاوت جرمانگاری در اسلام با نظامهای حقوقی دیگر 🔰جرمانگاری در اسلام، با وجود تأثیرپذیری از تحولات تاریخی و اجتماعی، دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را از نظامهای حقوقی دیگر متمایز میکند. در ادامه به برخی از مهمترین تفاوتها اشاره خواهیم کرد: 1. ابعاد معنوی جرم: اسلام: جرم صرفاً یک عمل خلاف قانون نیست، بلکه یک گناه و تخلف از احکام الهی محسوب میشود. این دیدگاه، به جرمانگاری در اسلام بعد معنوی و اخلاقی میدهد و انگیزههای مرتکب جرم را فراتر از انگیزههای مادی میداند. سایر نظامها: در بسیاری از نظامهای حقوقی، جرم به عنوان یک عمل خلاف قانون تعریف میشود و ابعاد معنوی و اخلاقی آن کمتر مورد توجه قرار میگیرد. 2. هدف از مجازات: اسلام: هدف از مجازات در اسلام، علاوه بر بازدارندگی، اصلاح مجرم و بازگرداندن او به جامعه است. در این دیدگاه، مجازات صرفاً یک کیفر نیست، بلکه ابزاری برای تربیت و اصلاح مجرم محسوب میشود. سایر نظامها: در برخی نظامها، هدف اصلی مجازات، بازدارندگی و انتقامجویی از مجرم است. 3. منابع جرمانگاری: اسلام: منابع اصلی جرمانگاری در اسلام، قرآن کریم، سنت نبوی، اجماع فقها و عقل است. این منابع، یک نظام جامع و یکپارچه برای جرمانگاری فراهم میکنند. سایر نظامها: منابع جرمانگاری در سایر نظامها، عمدتاً قوانین مصوب و عرف جامعه است. 4. انواع جرایم و مجازاتها: اسلام: جرایم در اسلام عمدتاً به سه دسته حدود، قصاص و دیات و تعزیرات تقسیم میشوند، که قبلا اشاره شد. سایر نظامها: در سایر نظامها، طبقهبندی جرایم و مجازاتها متفاوت است و ممکن است بر اساس شدت جرم، نوع جرم و عوامل دیگر صورت گیرد. 5. نقش خانواده و جامعه: اسلام: در اسلام، خانواده و جامعه نقش مهمی در پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرم دارند. تربیت صحیح، ایجاد محیط امن و حمایت اجتماعی از عوامل مهم در کاهش جرم محسوب میشوند. سایر نظامها: در برخی نظامها، نقش خانواده و جامعه در پیشگیری از جرم کمتر مورد توجه قرار میگیرد و بیشتر بر نقش دولت و نهادهای قضایی تاکید میشود. 6. تغییرپذیری قوانین: اسلام: قوانین اسلامی، در اصل، ثابت و تغییرناپذیر هستند. اما در عین حال، فقها با توجه به شرایط زمان و مکان، میتوانند احکام را به گونهای تفسیر کنند که برای جامعه کنونی مناسب باشد. سایر نظامها: قوانین در سایر نظامها، با توجه به تغییرات اجتماعی و نیازهای جامعه، به طور مداوم در حال تغییر و تحول هستند. در مجموع، جرمانگاری در اسلام، با تأکید بر ابعاد معنوی جرم، هدف اصلاح مجرم، و نقش خانواده و جامعه، یک رویکرد جامع و انسانگرایانه به پدیده جرم دارد.
💠انواع جرایم در اسلام جرایم در اسلام عمدتاً به سه دسته کلی تقسیم میشوند: حدود: جرایمی هستند که مجازات آنها در قرآن و سنت به طور مشخص تعیین شده است و قاضی در تعیین آنها اختیار تام ندارد. حدود شامل زنا، سرقت حدی، قذف، محاربه و افساد فیالارض، شرب خمر، حد ارتداد.. قصاصو دیات: شامل قتل عمد، جرایم عمدی علیه عضو. دیات: شامل قتل غیرعمد، آسیبهای بدنی غیرعمدی. تعزیرات: جرایمی هستند که مجازات آنها در قرآن و سنت به طور دقیق مشخص نشده است و تعیین میزان مجازات آنها بر عهده قاضی است. مانند توهین، جرایم مالی و اقتصادی، تجاوز به حقوق دیگران، که نصب در مورد آن جرمذکرنشده است.
🔰جرمانگاری در اسلام، فرایندی است که بر اساس آن، برخی از رفتارهای انسانی به عنوان جرم شناخته شده و برای آنها مجازات تعیین میشود. این فرایند ریشه در ارزشها، باورها و آموزههای دینی اسلام دارد و هدف اصلی آن، حفظ نظم اجتماعی، حمایت از حقوق افراد و ارتقای اخلاق فردی و اجتماعی است. 💠مبانی جرمانگاری در اسلام 🔰قرآن کریم: مهمترین منبع جرمانگاری در اسلام، قرآن کریم است. بسیاری از جرایم و مجازاتهای آنها به صراحت در آیات قرآن ذکر شده است. 🔰سنت نبوی: روایات و احادیث پیامبر اکرم (ص) نیز منبع دیگری برای شناخت جرایم و مجازاتهای آنها در اسلام هستند. 🔰اجماع: اجماع فقها بر جرم بودن یا نبودن یک عمل، یکی دیگر از منابع مهم جرمانگاری در اسلام است. 🔰عقل: عقل نیز به عنوان یکی از منابع مهم در استنباط احکام شرعی، در تشخیص جرایم و تعیین مجازاتهای آنها نقش دارد.
💠اصول کلی جرمانگاری در اسلام 🔰اصل آزادی: در اسلام، اصل بر آزادی انسان است و هرگونه محدودیت بر آزادی افراد، باید بر اساس دلیلی شرعی و قانونی باشد. 🔰اصل برائت: تا زمانی که جرمی ثابت نشود، فرد بیگناه محسوب میشود. 🔰اصل تناسب مجازات و جرم: مجازات باید متناسب با جرم باشد و از حد ضرورت فراتر نرود. 🔰اصل لزوم دلیل برای جرمانگاری: برای جرمانگاری هر فعلی، باید دلیل شرعی یا عقلی وجود داشته باشد. 🔰اصل ضرورت حفظ نظم اجتماعی: یکی از اهداف اصلی جرمانگاری در اسلام، حفظ نظم اجتماعی و امنیت جامعه است.
چالشهای جرمانگاری جرمانگاری با چالشهای زیادی مواجه است. برخی از این چالشها عبارتند از: تعیین مرز بین آزادی فردی و امنیت اجتماعی: چگونه میتوان بین حق آزادی فردی و نیاز جامعه به امنیت تعادل برقرار کرد؟ تغییر ارزشها و هنجارها: با تغییر ارزشها و هنجارهای اجتماعی، ممکن است برخی از قوانین کیفری منسوخ شوند و نیاز به بازنگری داشته باشند. برابری در برابر قانون: آیا همه افراد باید به طور یکسان در برابر قانون پاسخگو باشند؟ نقش قدرت در جرمانگاری: آیا قدرت سیاسی میتواند بر تعریف جرم و مجازات آن تاثیر بگذارد؟
نظریههای مختلف در جرمانگاری در طول تاریخ، نظریههای مختلفی در مورد جرمانگاری مطرح شده است. برخی از این نظریهها عبارتند از: نظریههای مطلق: این نظریهها معتقدند که برخی رفتارها به ذات خود بد هستند و باید همیشه و در همه جا جرم محسوب شوند. نظریههای نسبی: این نظریهها معتقدند که جرمانگاری امری نسبی است و با توجه به زمان، مکان و فرهنگ متفاوت است. نظریههای عقلگرا: این نظریهها بر نقش عقل در تعیین جرایم تاکید دارند و معتقدند که جرایم باید بر اساس اصول عقلانی و منطقی تعریف شوند. نظریههای جامعهشناختی: این نظریهها به نقش عوامل اجتماعی در بروز جرم توجه دارند و معتقدند که برای مبارزه با جرم، باید به ریشههای اجتماعی آن پرداخت.
مبانی فلسفی جرمانگاری فلسفه جرمانگاری ریشه در فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی دارد. برخی از مهمترین مبانی فلسفی جرمانگاری عبارتند از: اخلاق: بسیاری از جرایم، همزمان با نقض قوانین، نقض اصول اخلاقی نیز محسوب میشوند. به عنوان مثال، قتل، دزدی و کلاهبرداری همگی از نظر اخلاقی مذموم هستند. قرارداد اجتماعی: برخی فیلسوفان معتقدند که جرایم، نقض قرارداد اجتماعی است. به عبارت دیگر، افراد با تشکیل جامعه، به طور ضمنی موافقت میکنند که از برخی آزادیها دست بکشند تا امنیت و نظم اجتماعی برقرار شود. ضرورت حفظ نظم اجتماعی: یکی از مهمترین دلایل جرمانگاری، حفظ نظم و امنیت اجتماعی است. جرایم، به ویژه جرایم خشن، میتوانند احساس امنیت را در جامعه از بین ببرند و به روابط اجتماعی آسیب بزنند. بازدارندگی: مجازات جرایم، با ایجاد ترس از مجازات، میتواند افراد را از ارتکاب جرم بازدارد. اصلاح مجرم: برخی از نظریههای جرمانگاری، هدف از مجازات را اصلاح مجرم و بازگرداندن او به جامعه میدانند.
فلسفه جرمانگاری: مروری بر مفاهیم و مبانی جرمانگاری فرایندی است که به موجب آن قانونگذار، با توجه به هنجارها و ارزشهای حاکم بر جامعه، برخی رفتارها را ممنوع اعلام کرده و برای آنها مجازات تعیین میکند. در واقع، جرمانگاری به این پرسش پاسخ میدهد که چه رفتاری باید بهعنوان جرم شناخته شود و چرا برای آن مجازات در نظر گرفته میشود؟
فلسفه جرمانگاری به بررسی مبانی و دلایل این فرایند میپردازد. این فلسفه به دنبال پاسخ دادن به پرسشهایی مانند زیر است: چرا برخی رفتارها جرم محسوب میشوند و برخی دیگر خیر؟ چه معیارهایی برای تعیین مجازات جرایم مختلف وجود دارد؟ چه ارتباطی بین جرمانگاری و مفاهیم اخلاقی، سیاسی و اجتماعی وجود دارد؟ آیا جرمانگاری باید مبتنی بر اصول ثابت و جهانی باشد یا میتواند نسبی و متغیر با زمان و مکان باشد؟
سران عرب در دیدارهای خصوصی با من از صلح با اسرائیل و ابتکار سادات برای عادیسازی روابط پشتیبانی میکردند، در حالی که در سخنرانیهای عمومی خود به شدت از او انتقاد میکردند...
... گفتگوهای خصوصی ما بسیار امیدوار کنندهتر از آن چیزی بود که در اظهارات علنیشان دربارهٔ اسرائیل به نظر میرسید.
به کرّات شنیده ایم و می شنویم که می گویند هر جا مسلمانی هست، جنگ و کشت و کشتار هست و نتیجه گرفته می شود هر عیب که هست از خود اسلام است نه از نوع مسلمانی ما. اما حق این است که ارزش های فرهنگی و اخلاقی انسان ها نه تنها در دینداری و بی دینیشان بلکه در همه ی ابعاد زندگیشان و حتی در زندگی خصوصی و رفتارشان با اعضای خانواده شان هم ریزش می کند. مبنای کلامی و فلسفی این ادعا، پیشینی و عقلی بودن حسن و قبح است. خوبی و بدی پیش از اینکه انسان دین داشته باشد در او وجود دارد و در نوع و محتوای دینداری اش ریزش می کند. انسان خوب از هر قوم و مذهبی، هم دیندار خوبی است و هم بی دین خوبی. خوبی انسان ها نه به دینشان، بلکه به تربیتشان و فرهنگی بستگی دارد که در آن بزرگ شده اند. به همین دلیل دینداری در مالزی و ترکیه و ایران با دینداری افغانستان و پاکستان تفاوت دارد. هم مسلمان هایشان فرق می کنند و هم حتی مسیحی ها و یهودی هایشان. بی دینی شان هم فرق می کند. شما کمونیست های ایرانی و افغانی و عرب را با کمونیست های اروپایی مقایسه کنید. از آن طرف می بینید در سودان جنوبی و زئیر و کشورهای آفریقایی هم همان خشونت ها و فجایعی که در کشورهای مسلمان وجود دارد، به دست مسیحیان نیز جاری و ساری است. پس هر چه سطح سواد و آموزش و فرهنگ و ثروت کشوری بالاتر باشد، زمینه ی بنیادگرایی و خشونت در آن کمتر می شود. به همین دلیل می گویند تا زمینه ی رشد اقتصادی و اجتماعی و آموزشی فراهم نشود، سودای دموکراسی خواهی راه به جایی نمی برد. انسان فقیر و بی سواد و فاقد آموزش اجتماعی- خواه ناخواه- خشن تر است و نه به سائقه ی عقل که به سوائق ابتدایی و غریزی، فکر و عمل می کند. تا شکم سیر نباشد، عقل درست کار نمی کند. تا نیازهای اولیه رفع نشود، اندیشه ی نیازهای متعالی تر مثل حفظ محیط زیست محلی از اعراب ندارد. تا حقوق بشر پایمال می شود، نوبت به حفظ حقوق حیوانات نمی رسد و الخ. فرهنگ جوامع مختلف در نحوه همه تعاملات و رفتارهایشان و از جمله در تعامل و رویکرد دینی شان تاثیر می گذارد. در واقع همانطور که می گویند عقل سالم در بدن سالم است، هر چه جامعه ای سالم تر باشد، دینش نیز سالم تر است. در واقع دین سالم هم در جامعة سالم است.
برای این که گفته و نظریهات موافق شرع باشد، تنها استدلال کردن به هر نص شرعی کافی نیست و اینکه به شریعت استدلال کردهای به تنهایی اعتباری ندارد، بلکه این استدلال باید صحیح و محکم و بر اساس اصولی روشمند و بیطرفانه مطرح شود.
از قواعد استدلال روشمند سالم آن است که همهٔ نصوص و قواعد شرع در نظر گرفته شود، نه اینکه برخی نصوص مورد استدلال قرار گرفته و برخی دیگر کنار گذاشته شود. این همان بذری است که پدیدهٔ تفرقه و اختلاف دینی از آن نشأت گرفت، و گروهها و فرقههای مبتدع در اندیشهٔ اسلامی را به وجود آورد... ادامه بحث را در مقاله فوق بخوانید..
داستان یهود بنی قریظه، به دلیل اغراض سیاسی، اعوجاج بسیار پیدا کرده است. اینکه پیامبر(ص) هفتصد و یا بیشتر و کمتر یهودی را در چند روز از دم تیغ گذراند. در این باب معمولاً به روایت های ابواسحاق و طبری استناد می شود. اما کم و کیف و بستر این رویداد تاریخی چگونه بوده است؟ خلاصه ماجرا این بوده که درسال پنجم هجری ابوسفیان مدینه را محاصره می کند. مسلمانان خندقی به دور شهر می کشند (جنگ خندق) و مقاومت می کنند تا اینکه مکیان ناامید می شوند و برمی گردند. بنی قریظه متحد مسلمانان در برابر مشرکان بوده اند. اما عهدشکنی می کنند و با مشرکان متحد می شوند. در جنگ شکست می خورند. به اسارت درمی آیند. برای تعیین تکلیف اسرا به پیامبر(ص) مراجعه می کنند. عرف و رسم روزگار این بوده که مردان کشته شوند و زنان و کودکان به اسارت روند و اموالشان مصادره شود.
مؤرخین آورده اند "رسول خدا در پاسخ بنیقریظه که پیشنهاد کردند یک نفر را حَکَم قرار دهد، فرمود: هر یک از اصحاب مرا که خواستید میتوانید حکم خود کنید، بنیقریظه، سعد بن معاذ را اختیار کردند. آنگاه رسول خدا دستور داد مقاتلان ایشان را - که بهطوریکه گفتهاند ششصد نفر بودند - کشتند." این سرانجام یهودیان بنی قریظه و حکمیت سعد بن معاذ دربارهٔ آنها بود. باید گفت سعد بن معاذ طبق تورات و قانون موسی در سفر تثنیه (۲۰:۱۰–۱۴) بر ایشان حکم کرد، در سفر تثنیه چنین ذکر شده است: " 10 چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا بکن. 11 و اگر تو را جواب صلح بدهد، و دروازهها را برای تو بگشاید، آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند، به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند.12 و اگر با تو صلح نکرده، با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره کن.13 و چون یهوه، خدایت، آن را به دست تو بسپارد، جمیع ذکورانش را به دم شمشیر بکش. 14 لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یهوه خدایت به تو دهد، بخور."
البته این کار موافق قوانین حقوق بشری امروز و حتی قوانین دوران جنگ امروز نبوده است ولی طبیعی و منطقی و معقول است که هر روزگاری قوانین حقوق بشری و جنگی خود را دارد. ضمناً نباید از یاد ببریم که این کشتار به زمان جنگ مربوط است نه زمان صلح و این همان کاری است که همه لشکرها، با کشور و لشکر مغلوب می کردند.
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 🌷تأدیه مهر متناسب با تغییر شاخص قیمتها
همان گونه که پیشتر ذکر شده است همه چیزهایی را که مسلمان بتواند مالک آن شود، می توان به عنوان مهریه قرار داد. مسأله ای که در دوران معاصر برای زنان به وجود آمده است آن است که در مواردی که مهریه وجه رایج نقدی تعیین شده به دلیل مرور زمان و تورم اقتصادی و تغییر شاخص قیمتها به گونه قابل ملاحظه ای ارزش «مهریه» کاسته شده و حقوق زنان تضییع می گردیده است. قابل توجه است که فقهای عظام به هیچ وجه بدین مسأله توجه ننموده و در پاسخ سوالات مکرر در این خصوص بیان میداشتند همان وجهی که در عقدنامه ذکر شده مجزی است. قوانین برخی کشورها جهت تضییع نشدن حقوق زنان در اینمورد، نرخ تورم را براساس اعلام بانک مرکزی همان کشور، بر مهریه افزوده است، اما اکثرا این موضوع را نپذیرفته از اینرو توجهی به آن ننموده اند.
🌼🌼از بررسی مجموع مباحث مربوط به مهریه میتوان نتیجه گرفت که بنا به ملاحظات اقتصادی به هر حال مهریه امتیازی برای زن محسوب میشود و تشریع مهریه تا حدودی پشتوانه اقتصادی برای زن به وجود آورده است، همچنین ملاحظه می گردد، با این که «مهر» در زمره آداب و رسوم دیرینه بوده است لکن هم اینک در قوانین مدنی کشورهای غیر اسلامی و نیز در قوانین حمایت خانواده آن کشورها چنین حقی برای زن لحاظ نشده است. هم چنین در کنوانسیونها و قوانین بین المللی که در حمایت از حقوق زنان تدوین شده، اساساً چنین حقی برای زن تعریف نشده است. البته زنان بنا به ملاحظات فرهنگی و عرفی در تأدیه «مهریه» همواره با مشکل مواجه بوده اند، ولی به لحاظ حقوقی و قانونی، قوانین کاملاً به نفع زن بوده و تمهیداتی جهت اجبار مرد به پرداخت مهریه اندیشیده شده است.
مهر فقط به خود زن تعلق دارد و لذا صرفاً باید مهر را برای شخص زوجه قرار داد و پدر و مادر و دیگران حقی در آن ندارند، این موضوعی است که قوانین مدنی کشورهای اسلامی به آن تصریح نمودند.
🌱هدیه بودن «مهریه» فقهای اسلامی در ارتباط با این مسأله که مهر در عوض چیزی به زوجه تعلق می گیرد یا نه؟ اختلاف نظر دارند.
🌺گروهی(از فقهای امامیه) معتقدند «مهریه مالی است که شوهر در مقابل حق تمتع باید بدهد، در حقیقت این گروه با قیاس نکاح به معاملاتی نظیر بیع معتقدند با انجام عقد نکاح، بضع در تملک اعتباری زوج قرار می گیرد. ✅فقهای مالکیه در این گروه قرار دارند و از این رو مهر را چنین تعریف کرده اند: مهر چیزی است که به زوجه اعطا میشود تا در مقابل از وی استمتاع .شود. ✅شافعیه هم بر همین قول هستند.
بر این اساس عقدی را که در آن مهریه تعیین نشود فاسد میدانند هم چنان که اگر در بیع ثمن در نظر گرفته نشود آن بیع باطل است. این گروه معتقدند شارع «مهریه» را به عنوان «اجرة» در مقابل استمتاع قرار داده است از این رو در قرآن آمده است فما استمتعتم به منهن فائوهن أجورهن فريضة (نساء، ۴)
🌺گروه دیگر معتقدند قیاس نکاح به بیع غیر موجه است و مهر در مقابل بضع قرار نمی گیرد و نکاح معاوضه ای عادی نمیباشد. بنا به نظر ایشان «مهریه» به عنوان هدیه و عطیه کبهزوج تعلقخ می گیرد از همین روست قرآن آن را نحله نامیده و می فرماید: «آتوا النساء صدقاتهن نحلة» (نساء ۴).
💙«نحله» چیزی است که انسان با رضایت خاطر و بدون مقابله و عوض به کسی هدیه می کند به علاوہ اگر مهر در عوض تمتع بود، در حالی که مهر المسمی تعیین گردیده باشد، قبل از دخول نمی بایست چیزی به زن تعلق گیرد. 🌻🌻همچنین مسئله استمتاع بین زوجین مشترک است و هر کدام از دیگری. متمتع شده است و این مورد اقتضا دارد که در مقابل تمتع مرد از زن چیزی به مرد واجب نگردد. اما شارع مهر را بر مرد واجب گردانیده و قطعاً وجوب آن علت دیگری غیر از معاوضه دارد و فقط میتوان گفت مهر عطای لازمی است از جانب زوج به منظور احترام به عقد و جلوگیری از خطری که موجب از بین رفتن تداوم عقد و حصول اهداف آن گردد.