خودنویس ✒

@khodneviis

"پیراهن زنانە"

شب بە خیر!
پیراهنی زنانه‌ام
که شرم دارد میهن‌ام
به تن کند مرا

این تاریخ مذکر
این سرزمین سبیلو
یک بار حتا
تن آفتاب نکرد، مرا
یک بار حتا
نگذاشت بپوشدم رود
نگذاشت به تن کند مرا
شیشه‌ی گلاب

آنان که بی هیچ شرمی
پوشیدند بر تن خویش
جارو بود
سطل آشغال بود
و کیسه‌ی کهنه‌ی خاک

از آن میان
قامت بلند غربت
تاریکی محض تنهایی
عمق درد و زخم، غلتیده در چرک خویش
پوشیدند مرا بر تن‌اشان

سهم من، سکوت 
سهم من، قفلی زنگار بسته
سهم من ترکه‌ی چوب
سهم من نت کشیده‌ی تازیانه و شلاق
سهم من لباس‌های زخم خورده‌ی خونین
سهم من لباس‌های دردمند غمناک

پیراهنی زنانه‌ام
چشمان میهن‌ام
برای دیدن‌ام کور
و گوش‌هاش
برای شنیدن دردهام کر

مادینه‌ام من!
سراپا گناه و عصیان‌ام
رج به رج
پرسشی صریح و حرامی‌ام
چشم که به جهان برگشودم
سنگ‌ها بسته‌اند به قنداق‌ام
تا روز سنگسار
تف انداخته بر سیمای‌ام
میهن‌ام


📝 #شعر
👤 #شیرکو_بیکس
📝 #ترجمە
👤 #جبار_شافعی_زادە

@khodneviis

@khodneviis

پابرهنه در این شعر قدم نزن
تمام کلماتش خرده‌های شیشه است
چند دقیقه قبل
از بی‌شمار اندوه آینه‌‌ای
افتاد از خیال دست‌هام
شکست بسان غربت‌ام


👤 #شیرکو_بی‌کس
👤 #جبار_شافعی_زاده

۱۳ مرداد سالروز مرگ شیرکو بی‌کس شاعر کرد

@khodneviis ✒


"ممد کوچولوی واکسی"

زار و نزار
غروب کرده در خودش
ممد کوچولوی واکسی
دم دمای غروب

در قلب دمشق
گوشه‌ای از میدان بزرگ
نشسته بر چارپایه‌ی کوچک‌اش

چون قایقی شکسته
موج می‌زند تن‌اش
بسان فرچه‌‌اش که موج می‌زند
در طوفان دست‌هاش

زمزمه کنان
چنین می‌گفت
ممد کوچولوی آواره

آی بازرگان
پات رو بذار کفشهات رو واسه‌ت واکس بزنم
آق معلم
پات رو بذار کفشهات رو واسه‌ت واکس بزنم
آی وکیل
پات رو بذار کفشهات رو واسه‌ت واکس بزنم
افسر
سرباز
جاسوس
جلاد
های پسر خوب
هوووی آدم بی سر و پا
همه‌تون
پاتون رو بذارین
کفش‌هاتون رو واسه‌تون واکس بزنم

جز خدا
هیشکی نمونده
کفش‌هاش رو واسه‌ش واکس بزنم

شک ندارم تو اون دنیام
میون او همه ملت جورواجور
پی یه کرد می‌گرده
تا کفشهاش رو واسه‌ش واکس بزنه
شاید اون کرد هم من باشم

وای مادر جون
فکر می‌کنی کفش‌های خدا
چه‌قدر بزرگ باشه
شماره چند پاش می‌کنه
وای مادر جون
فکر می‌کنی خدا به‌ام چه‌قدر پول می‌ده
باید چه‌قدر ازش بگیرم؟



📝#شعر
👤#شیرکو_بی‌کس
📝#ترجمه
👤#جبار_شافعی_زاده

✒ Telegram.me/Khodneviis

به باد می‌مانی
شعله نکشیده
خاموشم می‌کنی

به باد می‌مانی
زبانه کشیده
گر می‌گیرم از وزیدنت.

👤 #شیرکو_بی‌کس

@khodneviis

@khodneviis ✒

"خاک"

دست دراز کردم
بە سوی سرشاخە‌ی درخت
شاخە از جا پرید
از شدت درد

دست دراز کردم
بە سوی شاخە‌
بە لرزە درآمد
تنە‌ی درخت

تنەی درخت را گرفتم در بر
زیر پایم
بە لرزە درافتاد   خاک
نالید   سنگ

خاک را کە برداشتم
کردستان
بە ضجە درآمد


📝 #شعر
👤 #شیرکو_بی‌کس
📝 #ترجمه
👤 #جبار_شافعی_زاده

✒ Telegram.me/Khodneviis

@khodneviis ✒

"خاک"

📝 #شعر
👤 #شیرکو_بی‌کس
📝 #ترجمه
👤 #جبار_شافعی_زاده

✒ Telegram.me/Khodneviis
👇👇👇

@khodneviis ✒


"ممد کوچولوی واکسی"

زار و نزار
غروب کرده در خودش
ممد کوچولوی واکسی
دم دمای غروب

در قلب دمشق
گوشه‌ای از میدان بزرگ
نشسته بر چارپایه‌ی کوچک‌اش

چون قایقی شکسته
موج می‌زند تن‌اش
بسان فرچه‌‌اش که موج می‌زند
در طوفان دست‌هاش

زمزمه کنان
چنین می‌گفت
ممد کوچولوی آواره

آی بازرگان
پات رو بذار کفشهات رو واسه‌ت واکس بزنم
آق معلم
پات رو بذار کفشهات رو واسه‌ت واکس بزنم
آی وکیل
پات رو بذار کفشهات رو واسه‌ت واکس بزنم
افسر
سرباز
جاسوس
جلاد
های پسر خوب
هوووی آدم بی سر و پا
همه‌تون
پاتون رو بذارین
کفش‌هاتون رو واسه‌تون واکس بزنم

جز خدا
هیشکی نمونده
کفش‌هاش رو واسه‌ش واکس بزنم

شک ندارم تو اون دنیام
میون او همه ملت جورواجور
پی یه کرد می‌گرده
تا کفشهاش رو واسه‌ش واکس بزنه
شاید اون کرد هم من باشم

وای مادر جون
فکر می‌کنی کفش‌های خدا
چه‌قدر بزرگ باشه
شماره چند پاش می‌کنه
وای مادر جون
فکر می‌کنی خدا به‌ام چه‌قدر پول می‌ده
باید چه‌قدر ازش بگیرم؟



📝#شعر
👤#شیرکو_بی‌کس
📝#ترجمه
👤#جبار_شافعی_زاده

✒ Telegram.me/Khodneviis

@khodneviis ✒


"مرگ"

روزی طوفانی بمیری اگر
چه بسا که دیگر بار
در هیئت برف زاده شوی

روزی بارانی بمیری اگر
چه بسا که دیگر بار
در هیئت برکه‌ای زاده شوی
 
روزی آفتابی بمیری اگر
چه بسا که دیگر بار
در انعکاس نوری زاده شوی
 
روزی برفی بمیری اگر
چه بسا که دیگر بار
در هیئت کبکی زاده شوی
 
روزی مه‌آلود بمیری اگر
چه بسا که دیگر بار
در هیئت دره‌ای زاده شوی

من اما
زین‌سان زنده‌ام
چنان که می‌بینید
شعر می‌خوانم برای‌تان
اگر چه دیرزمانی‌ست
روح من
حلول کرده است
در تن کردستان


📝 #شعر
👤#شیرکو_بی‌کس
📝 #ترجمه
👤#جبار_شافعی_زاده

✒ Telegram.me/Khodneviis

@khodneviis

پابرهنه در این شعر قدم نزن
تمام کلماتش خرده‌های شیشه است
چند دقیقه قبل
از بی‌شمار اندوه آینه‌‌ای
افتاد از خیال دست‌هام
شکست بسان غربت‌ام


👤 #شیرکو_بی‌کس
👤 #جبار_شافعی_زاده

@khodneviis ✒


"میراث"

کبک که بمیرد‌
آوازی زیبا
می‌گذارد بە یادگار
بر بلندای کوه

زنبور کە بمیرد
چندین بوسە
شیرین شیرین
در ذهن باغ

طاووس کە بمیرد
پری رنگین
در حافظه‌ی گلدان

آهو که بمیرد
مُشک
در وسعت دشت

من که بمیرم
شعری زیبا
در خاطره‌ی تو و کردستان


📝 #شعر
👤#شیرکو_بی‌کس
📝 #ترجمه
👤#جبار_شافعی_زاده

✒ Telegram.me/Khodneviis

@khodneviis ✒

ﻋﺸقِ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺰﻭﺩ
ﺳﺎﻋﺖِ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ

ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﺭﻭزِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﺎﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﻓﺰﻭﺩ، ﺭﻭزِ ﻫﺸﺘﻢ !

ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﻣﺎﻩِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻓﺰﻭﺩ ﻣﺎﻩ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ

ﻋﺸﻖ ﺗﻮ،
ﯾﮏ ﻓﺼلِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺼﻞ ﺍﻓﺰﻭﺩ ، ﻓﺼﻞ ﭘﻨﺠﻢ
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ
ﻧﻮﻋﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺸﯿﺪ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﻭ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻭ ﯾﮏ ﻓﺼﻞ
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺍﺭﺩ.


📝 #شعر
👤 #شیرکو_بیکس

✒ Telegram.me/Khodneviis

@khodneviis ✒


"راز"

زیبای من
تو نە شاعری
نە نقاش
من اما
هر دو ام

اما کیست که بداند
چشمان توست شب همه شب
دزدکی این شعرها را می‌دهد به من

کیست که بداند
کین همه تصویر
از انگشتان تو می‌ریزد
 
هراس من همه از آن است
روزی
چشم‌هات و انگشتانت
این راز را بگوید به خیابان
بگوید به کوچه
و بگوید به همه دنیا
این مرد
شاعر نبوده
نقاش نبوده است
هیچ‌وقت


📝 #شعر
👤#شیرکو_بی‌کس
📝 #ترجمه
👤#جبار_شافعی_زاده


✒ Telegram.me/Khodneviis

@khodneviis

"هشدار"

پابرهنه در این شعر قدم نزن
تمام کلماتش خرده‌های شیشه است
چند دقیقه قبل
از بی‌شمار اندوه آینه‌‌ای
افتاد از خیال دست‌هام
شکست بسان غربت‌ام

با انگشتان عریان‌ات مگیر
گیسوان این شعر
سطرهاش همه تیغ

اندکی پیش
یک بوته‌ از اندوه
در دشت حرف
نشستە بە خار و درد

بی چتر بیرون نرو از این شعر
نگاه کن
از جنوب غصه
یک موج صدای سیاه در راه
بە این‌جا کە برسد
بی ‌شک
رگبار می‌شود
بر هر جای زمین


📝 #شعر
👤#شیرکو_بی‌کس
📝 #ترجمه
👤#جبار_شافعی_زاده


✒ Telegram.me/Khodneviis

خودنویس ✒:
@khodneviis ✒

در شعر من
گل را اگر قدغن کنند
از سال
یک فصل‌ام می‌میرد
عشق را اگر
دو فصل
نان را اگر
سه فصل
آزادی را اگر قدغن کنند
سال می‌میرد
شعر می‌میرد
من نیز

📝 #شعر
👤 #شیرکو_بی‌کس
📣 #جبار_شافعی_زادە

✒ Telegram.me/Khodneviis

@khodneviis ✒

از ترانه های من
اگر گل را بگیرند
یک فصل خواهد مرد
اگر عشق را بگیرند
دو فصل خواهد مرد
و اگر نان را
سه فصل خواهد مرد
اما آزادی را
اگر از ترانه های من،
آزادی را بگیرند
سال تمام سال
خواهد مرد

📝 #شعر
👤 #شیرکو_بی‌کس
📣 #سید_علی_صالحی

✒ Telegram.me/Khodneviis

@khodneviis ✒

بیش از اهتزاز پرچم
رهایی رنگ هایش را می‌خواهم

بیش از سرود
رهایی واژگان اش را

بیش از رادیو
رستگاری تمامی نواها

بیش از تلویزیون
رهایی جغرافیای تمامی چشمها....

و بیش از تمامی اینها

ظرف کوچکی برای نان

پیاله ای برای آب

چراغی به روی دیوار

و تن پوشی برای عریانی وطن...

📝 #شعر
👤 #شیرکو_بیکس



✒ Telegram.me/Khodneviis