خودنویس ✒

#رضا_هاشمی
Channel
Books
Music
Art and Design
Other
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel خودنویس ✒
@KhodneviisPromote
934
subscribers
3.89K
photos
15
videos
2.95K
links
خودنویس ✒ " سینه‌ام دشت زمستان دفتری پاک و سفید ماجرای عشق را بر خط قلبم خود نویس " 🗒 #یادداشت 📝 #شعر 📃 #متن 📖 #داستان‌های_کوتاه 📊 #نقد و #تحليل ✂ #بخشی_از_کتاب 🎶 #موسیقی و #دکلمه 🎥 #ویدیو 🎨 #Pt 📸 #Ax 📘📗📕📙📒
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠(۵)
فرود نیروی ماهیچه‌ای
عبور در گوگرد
نفس کشیدن در دهلیز
خفه شدن
احاطه شدن

شعر در این قسمت به نهایت ارتباط جنسی می‌رسد، عبارت (فرود نیروی ماهیچه‌ای) دالی بر مدلول پایان عمل و عبارت (نفس کشیدن در دهلیز) هم نوعی جان گرفتن یا نفس راحت کشیدن را به تصویر کشیده است. در ادامه یگانگی مرد و زن و یا احاطه شدن آلت‌های آنها را در اوج و عمق رابطه با عبارت (احاطه شدن) نشان داده است. اگر چه نشانه‌های جنسی را می‌توان از اغلب عبارات موجود در این قسمت از شعر استنباط کرد اما این قسمت نیز بر خلاف دو قسمت اول و مانند قسمت سوم در محدوده‌ی شعر اروتیک محض محدود نشده و امکان تاویل شعر توسط مخاطب را افزایش داده است. ولی همان‌ مشکل عدم تایید هسته‌ها(قطعه‌ها)ی کار از یکدیگر تاویل پذیری منطقی کار را بر اساس نشانه شناسی و روابط دال و مدلولی مشکل می‌کند.

(۶)
پریدن در رخوت
پریدنِ در خواب
فراموشی مژه‌ها
مشخصات مرداب...

(پریدن در رخوت و خواب) را می‌توان به کنش مرد و زن پس از ارتباط جنسی تعبیر کرد و (فراموشی مژه‌ها و مشخصات مرداب) راهم کنش بعد از پایان رابطه در نظر گرفت که اگرچه حاوی بار معنایی لازم در شعر هستند اما نوع کلمات ( از نظر صرف) در مقایسه با عبارات (فراموشی مژه‌ها و مرداب) از انسجام زبانی مناسبی برخوردار نیستند.

(۷)

ـ آآه...
ـ صدای دود می‌آید؟
ـ چه ماه تنهایی!

این عبارات و نوع چیدمان آنها شعر را به منشوری از معنا بدل می‌کند که هر خوانشگر خلاقی می‌تواند با چیدمان متفاوت نشانه‌ها به برداشت شخصی خود برسد.

عبارت صدای دود حس‌آمیزی و ترکیب سازی بدیعی را بوجود آورده و اگر آن را در امتداد تک گویی قسمت‌ قبل شعر بدانیم آه کشیدن می‌تواند از جانب مرد که برنده‌ی بلامنازغ است و در انتها به زن و یا ماهی که در آسمان است ( و چه بسا با توجه به بند «صدای دود می‌آید؟» ابرهایی هم آن را احاطه کرده‌اند) آن عبارات را می‌گوید.
چون در این اثر صدای مرد تنها صدای موجود بوده و زن بعنوان یک مفعول، منفعل و شی‌وار نقش ایفا کرده، این فرم و مضمون همدیگر را تایید و تکمیل می‌کنند. و اگر بند‌های یک و سه را از جانب زن در نظر بگیریم هم دو بند با رنگ آمیزی عاطفی بالا خواهیم داشت و مرد که به شکلی بعد از دست یافتن به خواسته‌اش، به دنیای واقعی و منطقی اطرافش برگشته.
البته با توجه به اهمیت ساختار و تطابق ساختار فرمی و مضمونی این همخوانی با مونولوگ اول کار که از بالا دست ( ارتفاع) انجام شده و کل اثر بر تک گویی مرد استوار بوده ، برداشت‌های دیگری هم می‌توان داشت.

ـ "آآه...
ـ صدای دود می‌آید؟
ـ چه ماه تنهایی! "

مثلا اگر این قسمت از شعر را به مثابه‌ی نمایشنامه‌ای درنظر بگیریم که هر بازیگری دیالوگ خود را به زبان می‌آورد عبارت: ـ "آآه.. لذت و رنج توامان زن را در رابطه‌ی جنسی به زیبایی نشان می‌دهد یعنی زن در شرایط زمان ـ مکانی حاضر آنگونه که فروید عنوان می‌کند به سادیسم ـ مازوخیسم دچار گشته است.
عبارت: ـ صدای دود می‌آید؟ راوی ناظری ا‌ست که از آغاز رابطه ناظر چیستی و چگونگی رابطه‌ی جنسی بوده و ناله‌ی زن را صدای او می‌داند که حالا دیگر نیست بلکه دود شده است و به هوا رفته است تا زجر نابودی زن را برجسته کرده باشد.
عبارت: ـ چه ماه تنهایی! دیالوگ دیگری‌ است که راوی آن هر که باشد، -شاعر یا ناظر بیرونی،- تنهایی زن را بعد از رابطه‌ی جنسی به شکل اعتراضی برجسته ساخته و با استفاده از کهن الگوی ماه در نظام روانشناسی یونگ که اشاره به زن به عنوان عنصر مادینه است بر این تنهایی ابدی و ازلی صحه گذاشته است.
این نوع تاویل روایت شعری، شعر حاضر را از تک صدایی خارج کرده و به شعر چندصدایی تبدیل کرده که از بعد ژانر شعری قوت خاصی به آن داده است. اما به دلیل کوتاه بودن اثر و عدم تمهیدات لازم، اگر نقدی متن‌محور مد نظر باشد، ساختن نظام نشانه‌ها را با مشکل مواجه می‌کند.

ادیت پیشنهادی:


از رگ عبور تا بن‌بست
در آ ونگ توده‌ی تخديری
و تشنّج ابريشم
در دره‌ی دو ماهتاب که می
وقتی زلزله در چارچوب
می‌افتد در چاآآآآه

ـ سلام
از ارتفاع، سلام!

مرا به لمس سطوح
به سطح رطوبت
مرا به دهلیزِ پروانه‌ی سياه
بی‌پروا به حرصِ گل گوشتخوار
به ضلع و قاعده
تا انتهای قنات
قانع کن

به نبض قلب مثلث
محيط چنگكی
به بلعیده شدن
تهی ز هم همه
به جذبه و جذب
پر از سقوط
به ريختن
ديو انه
بخوان

فرودِ رود
نيرو ماهي چه‌
عبور بر گوگرد
نفس در شعله‌های دهليز
خفه شدن در بطن
احاطه شدن
رهاآآآ

در افتادن با رخوت
فراموشي مژه‌ها
مختصاتِ مرد اب
_آآه...
-صدای دود می‌آید
_چه ماه تنهایی

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️Telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠(۳)
مرا به سطح رطوبت
مرا به تاب و تب گوشت
مرا به ظلمتِ پروانه ی سياه
مرا به حرصِ گل گوشتخوار
به ضلع و قاعده، به انتهای قنات
مرا به گودِ مادگی‌ات
دعوت كن

در این قسمت از شعر عبارات: گوشت(بدن زن)، پروانه‌ی سیاه(آلت جنسی زن)، گل گوشتخوار(آلت جنسی زن)، ضلع و قاعده(بافت آلت جنسی زن)، انتهای قنات(آلت جنسی زن) و ماده‌گی (آلت جنسی زن) همگی بر فضای اروتیک شعر تاکید کرده و اروتیسم با تکرار آلت جنسی زن در قالب عبارات متفاوت به نهایت افراط رسیده و سیری ناپذیری انسان را در رابطه‌ی جنسی برجسته ساخته است.
اما دینامیک بندها با فضای کار هم خوانی ندارد. در سطح سرعت سطر با استفاده از هجاهای کوتاه زیاد، محیط هیجان را القا می‌کند اما در حالی که موقعیت با ضربان تند و هیجان بالاست، شاعر در حال خرید زمان و طولانی کردن این موقعیت است، اما با تصاویر ثابت. - برعکس آنچه که در این سبک شعر به حرکت دادن به تصاویر و ساختن سینمای متنی در تئوری اهمیت داده شده- ولی چه در فرم (حرکت)و چه در مضمون پیشرفتی در کار صورت نمی‌گیرد.
در این قطعه، فارغ از درخواست مرد از زن برای آغاز رابطه‌ی جنسی، عدم حرکت در شعر به عنوان یک سینمای متنی از پلانی به پلان دیگر وجود دارد. یعنی بر خلاف ارتباط جنسی که مرحله به مرحله به اوج خود می‌رسد چنین حرکتی در کلیت شعر مشاهده نمی‌گردد. شعر در دو قسمت اول در موقعیت توصیف و درخواست مرد برای رابطه‌ی جنسی بی‌حرکت مانده و عبارات تکرارشونده که اغلب معنای واحد و یگانه‌ای یعنی (ماده‌گی) را در ذهن خلق می‌کند، - عکسی ثابت، با زوم کردن در نواحی مختلفش- نشان می‌دهد که شاعر در چیدمان قطعات پازل خود به شکلی عمل کرده است که می‌توان بسیاری از قطعات را حذف کرده بدون آنکه هیئت کلی پازل آسیب جدی ببیند. یعنی با پیشرفت سطرها, شعر در مفهوم ساکن مانده است.
استفاده از عبارات متفاوتی که همگی تنها بر آلت جنسی زن که شاعر به صراحت از آن با عنوان (ماده‌گی) نام می‌برد نشان می‌دهد که شاعر نتوانسته جز بازی با کلمات و خلق تصاویری هم سطح فارغ از جوهر حرکت شعری، تصاویر شعری متفاوتی را خلق کند که در یک سیستم پلکانی صعود کنند. علاوه بر آن با استفاده از کلمه‌ی ماده‌گی، جرات خطر را به خود و فضای شعر خود در جنبه‌ی زبان نداده است. چرا که شعر اروتیک در بعد معنایی به شدت از مرزهای اخلاق عدول می‌کند و بیان آن تنها در قالب زبانی ناادبی به مفهوم رایج از ادبیات امکان پذیر می‌باشد و هرگونه زبان وابسته به اخلاق اجتماعی به قربانی شدن معنای اروتیک موجود در آن منجر می‌شود. بررسی نمونه‌های شعر اروتیک موجود نشان می‌دهد که این نوع از شعر بیش از آنکه متکی به معنا باشد وابسته به زبانی اروتیک است.- اگر چه نباید به تاریخ نوشتن این اثر بی‌توجه بود. -

(۴)
درون قلب مثلث،
مرا به باز و بسته شدن
در اين محيط چنگكی بيرحم
تهي ز همهمه
پر از سقوط
مرا به ريختن
ديوانه ريختن
دعوت كن

شاعر در این قسمت با استفاده از عبارات: مثلث(شکل آلت جنسی زن)، باز و بسته شدن(کنش جنسی آلت زن هنگام دخول)، محیط چنگکی بی‌رحم(تشبیه آلت جنسی زن به محیط چنگکی بی‌رحم)، سقوط (افتادن مایع جنسی مرد)، ریختن(انزال مرد) به خلق فضای اروتیکی دیگر دست زده است. این قسمت از شعر علیرغم حضور نشانه‌های صریح جنسی، می‌توانست با چیدمان خلاقانه‌ی عبارات مذکور که اغلب در سطح نماد و نشانه در یک سیستم دال و مدلولی خلق شده باشند، امکان ورود شعر را به فضای تاویل به وجود آورد تا مخاطب معانی دیگری غیر از معنای سکسوالیته را کشف نماید. عبارات: چنگک، بی‌رحم، ههمهمه، سقوط، دیوانه ریختن و دعوت کردن فاقد بار معنایی اروتیک محض بوده و امکان تاویل دیگری را فراهم نموده‌اند .
اما از آنجا که اثر به جز دیالوگهایی که وارد کرده، فرم یکه‌ای دارد و در اثر مونوفرمیک امکان پرداخت چند مضمون بسیار دشوار خواهد بود، و نیازمند تمهیدات خود است، با نشانه‌های بسیار قوی و گاه عریانی که در قسمت‌های بالا وارد کرده، امکان تفسیر دیگرگون را از خوانند‌گان خاص و اخص گرفته است.
و حتی این چند پهلو بودن زبان می‌تواند از دیدگاهی دیگر محافظه‌کاری در کاربرد زبان جهت خلق یک شعر اروتیک تلقی گردد.

.

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
@khodneviis

📊 #تحليل_شعر 
صعود مرگ خواهانه از #یدالله_رویایی

به قلم
#جبار_شافعی‌زاده :
#رضا_هاشمی :

💠نقد ادبی روانکاوانه، به انگلیسی (Psychoanalytic Literary Criticism) گونه‌ای از نقد ادبی است که در آن روش‌ها، مفاهیم، نظریه‌ها و فرم‌های به کار رفته متأثر از سنت روانکاوی است که توسط بنیانگذار روان‌شناسی مدرن زیگموند فروید بنا نهاده شد و پس از وی روانشناسان دیگری مانند یونگ، لکان، مورون و کریستوا در این زمینه فعالیت داشته‌اند. از همان نخستین روزهای پیدایش روانکاوی، خوانش روانکاوانه نیز در محافل ادبی مغرب زمین رایج شد و اکنون یکی از رویکردها و روش‌های اصلی نقد ادبی محسوب می‌شود. در این شیوه از نقد ادبی، به متن به مثابه‌ی یک رؤیا می‌نگرند و منتقد به تاویل آن می‌پردازد تا به لایه‌های نهفته‌ی آن پی ببرد. به نقد ادبی روانکاوانه، نقد روانشناختی نیز می‌گویند. با این رویکرد شعر صعودِ مرگ خواهانه از یدالله رویایی مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

شعر حاضر با مجموع نشانه‌هایی که در ساختار آن در چیدمانی خلاقانه در هم تنیده و یک شبکه‌ی معنایی متفاوت را پیش روی مخاطب گشوده است، شعری اروتیک به حساب می‌آید که ارتباط جنسی میان مرد و زن را از آغاز ، تا ارضای فیزیولوژیکی ـ روانشناختی آن دو، در نمایی اروتیک به تصویر کشیده است.
برای کشف چیستی و چگونگی این رابطه، اثر با استفاده از نمادها و نشانه‌های فرویدی و یونگی جزء به جزء مورد بررسی قرار می‌گیرد.

(۱)
صعود مرگ‌خواهانه
رگ عبور، رگ بن‌بست
فشار توده‌ی تخدیری
تجسّد نفس، تشنج ابریشم
گسیختن از چارچوب، ریختن از آه
رهایی فرو رونده

فروید در تقسیم‌بندی نشانه‌های جنسی، اغلب اجسام نوک تیز و هرمی شکل را نماد آلت جنسی مرد و اجسام مقعر، شفاف، نازک و نرم و لزج را نماد زنانگی می‌داند. علاوه بر آن افعال پرواز کردن، فرورفتن، ریختن، فشارآوردن و... را کنش‌های جنسی مردانه می‌داند.

عبارات: صعود(موقعیت مکانی مرد هنگام رابطه‌ی اروتیک)، عبور(انجام دخول)، بن بست(مقاومت زن و جنس آلت او)، فشار(کنش سکسوالیته)، توده‌ی تخدیری(آلت جنسی مرد)، نفس(نفس زدن زن و مرد در رابطه)، تشنج ابریشم (رعشه اندام زن)، ریختن(کنش مایع جنسی)، آه(کنش صوتی ـ جنسی در اوج لذت)، فرو رونده(کنش جنسی مرد)؛ همگی نشانه‌های جنسی‌ای هستند که از "لیبیدو" یا آنچه فروید از آن به عنوان "انرژی زندگی" نام می‌برد حکایت می‌کنند.
بسامد چشمگیر نشانه‌های مذکر در کل شعر، بیانگر آن است که مرد آغازگر رابطه است و راوی .
این انگاره در عبارت:
ـ سلام
از ارتفاع، سلام!
که از جانب مرد در موقعیت مکانی غلبه بر زن، به زن خطاب می‌شود و همچنین عبارت:"مرا به گود مادگی‌ات دعوت کن" از جانب مرد خطاب به زن در قسمت دوم شعر، تیری ا‌ست که به جای خوردن به کناره‌های هدف و نشانه‌گذاری اطراف آن برای مخاطب، به خود هدف اصابت کرده است.
شاعر در این قسمت از شعر، اگر چه تلاش نموده است تا اروتیسم موجود در شعر را با دست بردن در نحو بند، و با آشنایی زدایی به نمایش بگذارد اما در نمایش به نشانه‌های معمولی متوسل شده که مخاطب در خوانش اولیه به اروتیسم مهارگسیخته‌ی شعر ‌پی ‌برده و با شعری عریان روبرو می‌شود که او را از خوانش خلاق و فعال تا کشف نشانه‌ها و به تبعیت از آن کشف معانی متفاوت، محروم می‌سازد.
فشار توده‌ی تخدیری اشاره‌ی مستقیم به کنش آلت جنسی مرد و رابطه‌ی اروتیک است ولی استفاده از عبارت "تشنج ابریشم" به عنوان نشانه و نمادی زنانه بسیار هوشمندانه بوده که شعر را به فضایی استعاری وارد کرده که درک آن، نیاز به کشف نمادهای اروتیک از جانب مخاطب دارد. اما کلمه‌ی "فشار" به عنوان یک کنش جنسی پیش پا افتاده، کشف را از سطح به عمق رهنمون نمی‌سازد.
شاعر می‌توانست با استفاده از عبارتی استعاری هم وزن "تشنج ابریشم" از سقوط زبان و نشانه‌ها در این قسمت از شعر جلوگیری کرده ومعنا و تاویل‌پذیری را قربانی معنای اروتیک نکند.
علاوه بر آن کلمه‌ای مانند تجسد، که از نظر صرف کلمه، کلاسیک به حساب می‌آید با فرمی که تلاش دارد نومدرنیستی باشد سنخیتی نداشته ، عدم هماهنگی زبان و مفهوم نوی شعر را موجب شده است.

(۲)
ـ سلام
از ارتفاع، سلام!

شعر در این قسمت با استفاده ازعبارت: (ـ سلام) از منولوگ وارد فضای دیالوگ شده و چیدمان نشانه‌ی خط تیره (ـ) و کلمه‌ی (سلام)، با خلق ژانر نمایشی که در قسمت پایانی به اوج خود می‌رسد فضای چند ژانری را هم تجربه می‌کند و به ساختار روایی شعر قوت می‌بخشد و از توصیف صرف فاصله می‌گیرد.
ارتفاع(موقعیت مکانی مرد هنگام رابطه‌ی جنسی) و غلبه‌ی جسمانی و روانی او را بر زن هنگام شکل گیری رابطه نشان می‌دهد و از سیستم استیلایی و قدرت جهان مذکر بر مونث به شکلی خلاقانه پرده برمی‌دارد.
.

📊 #تحليل_شعر
👤 #جبار_شافعی‌زاده
👤 #رضا_هاشمی

✒️Telegram.me/Khodneviis
Forwarded from خودنویس
نقد مشترک
#رضا_هاشمی و #جبار_شافعی‌زاده
در تازه‌ترین شماره‌ی فصلنامه‌ی هایا
👆👆👆

@khodneviis
از من‌ات جلوتر
فاصله فصل‌ها
نگاه به من‌ام
دورتر

چه خواب بلندی در چشم‌ تو خیز برداشتە بود
چه بلندایی در سر
حالا که خوابیدی
آرام
که من‌ در هر خواب شب تو را می‌بینم
بریده بریده نفس می‌کشی
نمی‌کشی
اینجا نمی‌کشد کسی دیگر
دستی بیرون گور
به من‌ام سلام می‌دهد
نمی‌کشم / نە می‌کشم دیگر

#رضا_هاشمی
@khodneviis
دلتنگی‌هایم
کم نیست
مثل تو

که نیستی

#رضا_هاشمی
@hashemigh
@khodneviis
بالا بالا بال می‌زدام
زندگی را اگر بال و پر تو
مه بالای گنبد
پل تو
همه‌جا در/با من
گلستان‌ام تو

اگر دیوانه‌/ام
تو بودی

#رضا_هاشمی
@khodneviis
دقیقا با همین کار نداشتن‌ات کار دارم
کارم را ورمی‌دارم
در خودم می‌پیچم
از چشم‌های‌ام می‌زند بیرون
در خودم می‌پیچم
می‌پیچم به پرو پای‌ات

تا نگویی با تو کار دارم
با تو کار دارم

#رضا_هاشمی
@khodneviis
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ دیگر از دردها دود بالا می‌رود
و از ذکرها
بوی نیلوفر فرار کرده از گنبد
سبز سبز چون دانه‌های تسبیح
از همان‌ها که در چشم‌ها
یکی یکی
 پرنده می‌شدند
پر پر
تا ذکرهای پر و پیمان
پر از تو
اتو کشیده و مجلسی
پلی از تو تا
ما دو تا یکی
پلی کن دوباره ذکرهای‌ات ذکرهوی‌ات
تو شیخی؟!
تو شیخی اگر بگو برایت صلیبی طور بپیچم

دست‌های‌ام را بالا می‌برم
تا به دست‌های تو
تاب دست‌های‌ات ندارم
تا به تو
اینجا با تا این قلم خوشگل نوک طلای ده میلیونی
خم می‌شویم
تا می‌خوریم
تو می‌شویم
آنقدر بالا بالا بال می‌زنیم که باور شویم
خود شیخ‌ایم

پیک اول را به سلامتی همین شعری که قرارست بیاید زدیم و رفتیم در با موج‌های سفید تو در تو دار
پیک دوم را برای تو می‌فرستد
دستی که هم‌دست توست
برای هویی که نیستی صلیبی طور می‌پیچد
برای هر تو
برای تویی که اویی

سینه پر از هوی‌ات که پیک سوم را صدا می‌زنم
پیکی خسته که بال ندارد
درد- با دود در دعا لخت شده- را وردارد
وردها را از سر دار
لخت و لخت
چه دعایی می‌شود
ای وای اگر بجنبد
می‌جنباند
این قلم نوک طلا
سر می‌پاشد

می‌خواهم کت و شلوار سطرها را بکشم
-با این قلم
در قوسی نزولی-
پایییییین
اگر شد نشد جراش بدهم
چراکه کراوات هر کلمه خیانتی‌ست
-حجاب در حجاب-
وقتی هر جمله بویِ خون و خدا می‌دهد
خون خدا
که در برگ‌های سبز جاری‌ست
و با دود در سینه چون عود می‌رقصد
وقتی از ذکرها تیر رها می‌شود

رفیق
ما همه شکار‌چی هستیم
رفیق می‌دانم پرنده‌های ذکرهای‌ات را شکار کرده‌اند
وقتی صیاد ایستاده نماز می‌خواند

وقت پیک چهارم چهار تکبیر
و خون برگ ادامه‌ی یک ذکر
در رودخانه‌ای که منم که به دام افتاده
افتاده
خودش را خیس لیس می‌زند
مثل ماهی‌ای که به مسجد توک می‌زد

در این جای شعر
رفیق
من از تو اجازه می‌خواهم
کمی قبله را دست‌کاری‌ کنم
نماز تو مزه‌ی خاصی می‌دهد
می‌گیرد
حتی شکل ذکرهای‌ات

در پیچ پیک پنجم
پنجره می‌شوند
پنجره در پنجره
-خاص‌الخاص-
که زیر دندان‌ام جا خوش کرده
پوست انداخته
لخت‌اش کن
کراوات هر کلمه خیانتی‌ست

این شعر
دست تقدیری‌ست
که قدر تو را می‌داند
من چه باشم چه کنم؟!
مگر من شیخ‌ام
آخر دعای کورکودیل که اجابت ندارد
وقتی قرار باشد
گربه‌ای نابینا باشی
گریه کنی
بدوشند
گریه
تا از نقشه‌ی شهر محو شوی

دانه‌های تسبیح نه پرنده می‌شوند
نه شیک و مجلسی
دیور و پیر کاردین
تا سر کوچه هم نمی‌برند

عزیزم آن عقیق را پایین بیاور
آنقدر پایین که ما باور کنیم
امروز هم در فرداها هستیم
بی‌هیچ دعایی

#شعر
#علی_بزرگی
#خوانش
#رضا_هاشمی
@khodneviis
چشم‌هایت را به من قرض بده
دنیا
فقط با چشم‌های تو زیباست

#رضا_هاشمی
@khodneviis
می‌خواب‌ام
خواب‌ام نمی‌بری
در خواب‌ام حتی راه نمی‌آیی
در کوچه‌-ی- نیستی
در بی‌نهایت نیلوفر
در سبزی بالای گنبد
هزار اما
به انتظار بار نشسته‌ای

#رضا_هاشمی
@khodneviis
از تو می‌آمدم
و تمام باغ‌ها بوی تو داشت
از تو دور نمی‌شدم
و تمام پل‌ها هم جای پای
تو را نمی‌دیدم
نمی...
دیدم...
....
تمام چشم‌ها چشم تو بود

#رضا_هاشمی
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ چشمت به عطش دریده ایمان مرا
از غصه به خون کشیده ،دامان مرا
دل در طلب تو درجنون رقصیده
بازآ و ببین کمال عصیان مرا

#رضا_هاشمی
دکلمه #مهرنوش_عابدین
در انتهای دوست داشتن‌ات
گره می‌ز‌نم دست‌های‌ام را
و زبان‌ام را که عادت کرده
به دوست‌ات داشتن


در تو در توهای من
تویی که از هر دری بیرون می‌زنی
به هر دری که می‌زنم
به هر راهی که می‌زنم
فقط صدای تو می‌آید
در تو در توهای من

👤 #رضا_هاشمی

@khodneviis
بی تو
تنهایی‌ام را به آغوش می‌کشم
شب
دست‌هایش عجیب
بوی تو دارد
 
👤 #رضا_هاشمی

🎨 #Pt Michael Garmash
@khodneviis
در انتهای دوست داشتنت
گره می‌ز‌نم دست‌هایم را
و زبانم را که عادت کرده
به دوست‌ات دارم
و لبانم را غنچه می‌کنم
روی لبانی که نشکفته زیباترین‌ است

این‌روزها که دیگر
روز و شب بی‌معناست
و تمام معناها
در چشم‌های تو خلاصه می‌شوند

در تو در توهای من
تویی که از هر دری بیرون می‌زنی
به هر دری که می‌زنم
به هر راهی که می‌زنم
فقط صدای تو می‌آید

#رضا_هاشمی
@khodneviis
و لب‌های تو
اولین برگ پاییز
وقتی گوشه‌ی لبهایم افتاد
در ساقه‌هایم
بید می‌لرزید

#رضا_هاشمی
@khodneviis
در ایستگاهی بی‌صندلی
در انتظار اتوبوس بی‌پنجره
در جاده‌ای که بیراه
و منی که تو نیستم

نه دیگر حداقل این خط قرمز را دیوانه
پشت پا نگذار...

#رضا_هاشمی
@khodneviis
More