📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ی ۲
یکدم آهسته گذر در سر زلفش ای باد!
که ز هر پیچ و خمش دل سر دل میریزد
#وصاف_قاجار یاقوت ز شرم لب شیرینسخن تو
چون چهرۀ خجلتزده، هر لحظه به رنگیست
#صائب یکدم ز رخت پرده برانداز که مهتاب
از شرم تو در تیرگی شام نشیند
#بهادر_یگانه یکبار حرف روی توام بر زبان گذشت
چون غنچه میدمد ز لبم بوی جان هنوز
#عاشق_اصفهانی یار گندمگون جوی نگذاشت در من عقل و هوش
خرمنم را سوخت این گندمنمای جوفروش
#صائب یک صبحدم به صحن گلستان گذشتهای
شبنم هنوز بر رخ گل آب میزند
#واقف_خلخالی یا تویی، یا حسن رخسار ترا دزدیده است
چون تویی گر سر برآرد از گریبان دگر
#نظیری_نیشابوری یکدم که با توام به سوی من نظر مکن
سیرت ندیدهام، ز خودم بیخبر مکن
#همایون_اسفراینی یار بگذشت از همه خندان و از من خشمناک
عمر بر من مشکل و بر دیگران آسان گذشت
#هلالی_جغتایی یکنفس در ناله و یکلحظه در زاری گذشت
خوشترین ایّام عمر من به غمخواری گذشت
#پژمان_بختیاری یاران رفته را به نکویی کنند یاد
گر عمر، زود میگذرد دلگران مباش
#صائب یک به یک وعدۀ او را همه دیدیم
کلیم نیست یک وعده که شرمندۀ صد فردا نیست
#کلیم_کاشانی یا برو از پیش چشمم یا که چشم از من بپوش
تا به کی هردم کشی خود را به چشمانم چو اشک؟
#بهادر_یگانه یا به خاک تیره غلتم یا به دامان گلی
بر خود از این بازی تقدیر، لرزانم چو اشک
#علی_اشتری (فرهاد)
یارب این صید از کجا آمد که چون افتاد پیش
هر طرف صد نیزه بالاگردش از دنباله خاست
#فغانی_شیرازی یکبارگی ز خاطر صیّاد رفتهام
سر زیر پَر کشم که دلم از قفس گرفت
#عاشق_اصفهانی یا دهم جان بر اسارت یا قفس را بشکنم
صیدم و کوبم ز حسرت سر به دیوار قفس
#بهادر_یگانه یا صید را ز بند رها ساز و شاد کن
یا یکدم از اسیر دلآزرده یاد کن
#بهادر_یگانه یارب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینۀ ادراک انداز
#حافظ یوسف مصر را بگو؛ سکّه به نام خود مزن
هر پسری عزیز شد یاد پدر نمیکند
#مهدی_سهیلی یار میآید و من میروم از خویش
منیرهیچکس یاد ندارد سفری بهتر از این
#منیر_کرمانی یادگار جگر سوختۀ مجنون است
لالهای چند که از دامن صحرا برخاست
#صائب #مشاعرهخاکستر ققنوس