📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ن ۳
نازنینی چون تو را دلدادهای باید چو من
عشق عالمسوز باید حسن عالمگیر را
#پارسا_تویسرکانینیست ما را غم دل هیچ که از دولت عشق
هست غم نعمت ما، عشق، ولینعمت ما
#نقی_کمرهای نمیگوییم کز زندان هجر آزاد کن ما را
اگر جایی گرفتاری ببینی یاد کن ما را
#شاپور_تهرانی نیام به هجر تو تنها، دو همنشین دارم
دل شکسته یکی جان بیقرار یکی
#حزین_لاهیجی نقاش، چون شمایل آن ماه میکشد
نوبت به زلف او چو رسد، آه میکشد
#خالص_مشهدینمیدانم شفاعتخواه جرم کیست، زلف او
که بیتابانه هر ساعت به پای یار میافتد
#نصیر_همدانی نمیگردید بیشیرازه اوراق وجود من
اگر میبود در دستم سر زلف پریشانی
#صائب نه چنان گشته پریشان دل سودازدهام
که به شیرازۀ آن زلف توان بست به هم
#صائب ناکسی بین که سر از صحبت من میپیچد
سر زلفی که به دست همه کس میآید
#صائب نیست زنجیر سر زلف تو بی دل هرگز
دائم این سلسله را سلسلهجنبانی هست
#صائب ناید ز من گناهی و شرمنده ام که تو
پُر میل خشم داری و هیچت بهانه نیست
#خضری_قزوینینبیند ماه ما از شرم، در آیینه روی خود
ز شرم خویش بیش از ما در آزار است، میدانم
#صائب نگر درد هوس را با وجود عصمت یوسف
چسان از چهره غارت میکند شرم زلیخا را
#ظهیر_فاریابینقاب شرم چو از روی آتشین برداشت
کلیم دست بهرخسار شمع طور گرفت
#صائب نرگس رعنا شبی در خواب چشمت دیده است
برنمیدارد ز شرم تو سر از بستان هنوز
#سلمان_ساوجی نی گلاباست اینکه بر رخسار مهوش میزنی
تا نسوزد عالمی، آبی بر آتش میزنی
#لاادری نه چنان گرفتهای جا به میان جان شیرین
که توان تو را و جان را زهم امتیاز کردن
#نظیری_نیشابوری نازنینا به چنین حسن و لطافت که تو راست
ناز کن ناز که شایستۀ ناز آمدهای
#شیفته_همدانی ناخن من آبروی تیشۀ فرهاد ریخت
آه اگر شیرین به چشم کوهکن بیند مرا.
#صائب #مشاعرهخاکستر ققنوس