📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ب ۱
به سفر رفتی و خوبان همه گیسو کندند
در فراق تو عجب سلسلهها برهم خورد
#واقف_لاهوری بسی ممنونم از دشمن که پیش دوست هر ساعت
بدم میگوید و میآردم هر لحظه در یادش
#هدایت_طبرستانی بی تو صد جا دلم از داغ شکایت ریشاست
اینقدر هست که صبرم ز شکایت بیشاست
#ولی_دشتبیاضی با غم ایّوب نیست رنج مرا نسبتی
صبرم از او کمتراست، دردم از او بیشتر
#هلالی_جغتایی با ضعیفان هر که گرمی کرد عالمگیر شد
ذرّهپرور باش تا خورشید تابانت کنند
#ظلی_تبریزی بوی گل و باد سحری بر سر راهند
گر میروی از خود به از این قافلهای نیست
#صائببه نرمی تندخویان را ذلیل خود توان کردن
کند خاکستر آخر زیردست خویش اخگر را
#توفان_مازندرانی به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
در ترازوی مکافات برابر باشد
#صائب به پیری منع دل از خواهش دنیا به آن ماند
که بعد از گل کسی کوتاه سازد دست گلچین را
#محمد_گیلانی بسیار زحد میگذرد گرمی مجلس
دلسوختهای در پس دیوار نباشد؟
#مرشد_بروجردی بوی خون از نفس باد صبا میآید
کف خاکی مگر از بادیهی ما برداشت
#واقف_خلخالی بوی گل از ادب نکند پای خود دراز
در سایهی گلی که بوَد خوابگاه تو
#صائب بی تو نظّارهی گل بیشترم میسوزد
لاله میبینم و گل گل جگرم میسوزد
#فایض_ابهریبسترم خاک و خشت بالین است
بیتو بالین و بسترم این است
روز اوّل که دیدمش گفتم؛
آنکه روزم سیه کند، این است
#نقی_کمرهای به تحریک حسادت با تغافل با زبانبازی
به کوی دوست با صد حیله راهی کردهام پیدا
#پژمان_بختیاری بر مراد هیچکس یکجا نمیگیرد قرار
دولت دنیا همای آشیان گمکرده است
#راقم_مشهدی بلای عشق را جز عاشق شیدا نمیداند
بهدریا رفته میداند مصیبتهای توفان را
#ابوالحسن_ورزی بنیاد دل غمزده را داد به توفان
هر موج که برخاست ز دریای نگاهم
#قصاب_کاشانی بسکه داغ سینهام را گل تصوّر میکند
در گلستانم ز شور بلبلان آرام نیست
#ابوتراببیگ_جوشقانی بلبل از گل نکشید آنچه کشیدم زتو من
گل به بلبل نکند آنچه تو با من کردی
#غالب_صفوی باد هر برگ گلی کز بوستان میافکنَد
بلبلان را آتش اندر خانومان میافکند
#عبدی_رشتی بر آشیانهی بلبل، نسیم پا زد و گفت؛
که خانمان اسیران خراب میباید.
#والهی_قمی#مشاعرهخاکستر ققنوس