📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#الف ۱۷
ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته؟
کز خون دلش پیرهنت رنگ گرفته
#کاسب_یزدیملّا کاسب (سده ۱۰ ه.ق.)
اینقدر کز تو دلی چند بوَد شاد بساست
زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد
#صائب ایکه بر زاری دل میکنی انکار بیا
گوش بر سینهی من نِهْ بشنو زاری دل
#جامی آنقدَر با آتش دل ساختم تا سوختم
بیتو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
#رهی_معیری امشب به قصّهی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصّه فراموش میکنی
#هوشنگ_ابتهاج از جلوهات پای دلم هر لحظه در گل میرود
وه وه چه نیکو میروی کز رفتنت دل میرود
#نقی_کمرهای از دل دیوانهام دیوانهتر دانی که کیست؟
من که دائم در علاج این دل دیوانهام
#صائب ای قاصد اگر نامه ز دلدار نیاری
از بهر تسلّی ز زبانش سخنی ساز!
#سحاب_اصفهانی اینقدَر قاصد که از من سوی جانان رفته است
جمع اگر گردد به یکجا کاروانی میشود
#وحید_قزوینیامید خستهام تا چند گیرد با اجل کشتی؟
بمیرم یا بمانم پادشاها! چیست فرمانت؟
#شهریار امید خواجگیام بود بندگی تو کردم
هوای سلطنتم بود خدمت تو گزیدم
#حافظ اگر گویم نمک لعل لبت را
ترا هجو ملیحی کرده باشم!
#نجات_اصفهانی ای خوش آن وصل که از حسرت نظّارهی او
بر لبش لب چو نهم بوسهام از یاد رود
#نورس_قزوینی آن شب که ترا با دگری دیدم و رفتم
چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم
#ابوالحسن_ورزیاز کوی تو یکچند سفر خواهم کرد
رو سوی پریوش دگر خواهم کرد
یاری ز تو دلنوازتر خواهم جست
وزیاری او ترا خبر خواهم
#هجری_تفرشیاز تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
#شهریار آرزوی بوسه از ساقی نه حدّ چون منیست
مستم و با ترس میبوسم لب پیمانه را.
#کلیم_کاشانی #مشاعرهخاکستر ققنوس