📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#آ ۸
آغوش به رویم بگشا بهر نوازش
چون از سفر دور و دراز آمدهام من
#صالح_گیلانی آغوش تو ای دوست درِ باغ بهشت است
یک شب به در آی از خود و بر من بگشایش
#حسین_منزوی آغوشِ گلشنیم که بعد از بهارها
در ما به جز دریغِ خزانی نمانده است
#سیمین_بهبهانی آغوش من تهیست کجا رفتی؟
کی از توام به جز تو تمنّا بود؟
#فریدون_مشیری آفاق را گردیدهام، مهر بتان ورزیدهام
خوبان فراوان دیدهام، اما تو چیز دیگری
#امیرخسرو_دهلویآفتاب آتش از آن گشته سراپا که چو ماه
شهدِ وصلی نچشیده ز همآغوشی شب
#نوبتی (پرتو)
آفتاب آهسته بگذارد در این غمخانه پای
تا مبادا چون حباب از هم بریزد خانهام
#رهی_معیری آفتاب از بیم آن کاین جرم را نسبت بدوست
همچو کِلکت زرد شد بر گنبد نیلوفری
#انوری آفتابی زد و ویرانۀ دل روشن کرد
لیک افسوس که زود از سر دیوار گذشت
#عماد_خراسانی آفتِ جان من است این عاطفت، فریاد از آن
هر بلایی میکشم از قلب مفتون من است
#ذبیحالله_رهگذار (صافی)
آفرین باد بر آن ساغرِ مستانه زدن
وآن کمر بستن و آن زلف سیه شانه زدن
#نصرالله_شیروانی (بهار)
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار.
#سعدی#مشاعرهخاکستر ققنوس