📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ن ۷
نیام سنگ فلاخن لیک دارم بخت ناسازی
که بر گرد سر هر کس که گردم دورم اندازد
#صائب نه سیم، نه دل، نه یار داریم
پس ما به جهان چهکار داریم؟
#سنایی_غزنوی نگرانم به گلشن از حسرت
طایر پرشکسته را مانم
#نوای_اصفهانینیست همدردی که پیش او تهی سازم دلی
میروم تا گریهای بر تربت مجنون کنم
#شفایی_اصفهانی نیست کس در ره افتادگی از ما در پیش
هر که از پای فتد بر سر ما میافتد!
#کلیم_کاشانی نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی، نه بر لبهای من آهی
نه جان بینصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بیفروغم را نشانی از سحرگاهی
نیابد محفلم گرمی، نه از شمعی، نه از جمعی
ندارد خاطرم الفت، نه با مهری، نه با ماهی
#رهی_معیری ناله خیزد ز دلم گاهی و آهی گاهی
چون به خاطر گذرد یاد نگاهی
گاهی
#نجف_هندی ناله پنداشت که در سینۀ ما جا تنگ است
رفت و برگشت سراسیمه که دنیا تنگ است
#رضا_اصفهانیناله از بهر رهایی نکند مرغ اسیر
خورَد افسوسِ زمانی که گرفتار نبود
#نظیری_نیشابوری نالیدن مرغان چمن خوش بوَد اما
ذوق سخن مرغ گرفتار ندارد
#عبدالله_الفت ناله را هر چند میخواهم که پنهان برکشم
سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
#امیرخسرو_دهلوی ناله میرقصد مگر گوشش به فریاد من است
میتپد دل شاید آن بیرحم در یاد من
است
#پیام_کرمانی نالهام را هست تاثیری و میترسم که زود
بر سر رحم آورَد یار ستمکار مرا
#ضمیری_اصفهانینالۀ من شده گر باعث دردسر تو
دست دل دل گیرم و بیرون روم از کشور تو
#ملکطیفور_انجدانی نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئلهآموز صد مدرّس شد
#حافظ نکویی چون ز حد بگذشت گردد باعث زحمت
ز فرط حسن و زیبایی مشقّت میبرد یوسف
#هادی_رنجی نام تو بردم و زدم آتش به جان خویش
در آتشم چو شمع ز دست زبان خویش
نورجهان بیگم
نه همین شمع به سر کرد کف خاکستر
شب هم از ماتم پروانه سیهپوش گذشت
#فایض_ابهری#مشاعرهخاکستر ققنوس