📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#آ ۱
آیینه را ز نقش پذیری گریز نیست
از قرب ناکسان ز صفا اوفتادهام
#نجدی_گیلانی آیینۀ دل است کدر از غبارِ آه
ابرِ سیهْ محیطْ غمآلود میکند
#سرهنگ_شهنازی آباد از چه روی نخواهی دل مرا
این خانۀ خراب مگر منزل تو نیست
#میرزاحسن_متین آباد باد خانۀ معشوق کز غمش
گنجینههاست در دل ویرانهام هنوز
#فضلالله_گرکانی آبادی سراچۀ امید از تو بود
آهسته رو که خانهبرانداز میروی
#نواب_صفا آبِ بقا کجا و لب نوش او کجا؟
آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟
#رهی_معیری آبِ چشمم مگر از خاکِ درت چاره شود
ورنه این سیلِ پیاپی بکَنَد بنیادم
#فروغی_بسطامی آب چو از سرگذشت کار چو از دست شد
میدهدم این زمان ناصح فرزانه پند
#عاشق_اصفهانی آب حیات جز دم شمشیر دوست نیست
جان میدهد به لذتِ عفو، انتقام دوست
#ادیب_کسروی (ساسان)
آبِ حیوان تیرهگون شد خضرِ فرّخپی کجاست؟
خون چکید از شاخِ گل، باد بهاران را چه شد
#حافظ آبِ حیوانش ز منقارِ بلاغت میچکد
زاغِ کِلکِ من، بنام ایزد چه عالیمشرب است
#حافظآبرو برد ز دریا صدفِ چشمِ ترم
بس فرو ریخت ز هجرِ تو به دامان گهرم
#دولتآبادی آبرو چون به زمین ریخت، رود مرد از جای
همچو آن گَرد که از ریزش باران برخاست
#پرتو_بیضایی آبِ رودِ نیل از دست ناید رفعِ آن
عشقِ یوسف بر زلیخا چون کشید انگشتِ نیل
#محتشم_کاشانی آبرو را از حجابِ راز میریزد برون
راز را آن غنچه با صد ناز میریزد برون
#عباس_حاکی آبرو ناپختگان را در حضورِ ما مجوی
حکم رسواییست آنجا لبگشاییهای ما
#عباس_حاکی آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
#مولانا آبشاری از طلا جاریست بر دوشت ز مویت
رشتۀ جان من است این، از چه کوته کردی او را
#غلامرضا_صدیق آبنوسم در دل دریا نشینم چون صدف
خس نیام تا بر سر آیم کف بوَد همتای من
#خاقانی آبی بر آتشم نزد این اشک گرم سیر
سودی نداشت گریهام اما گریستم
#طلعت_بصاری آبیم و فشار کس و ناکس نپذیریم
هر سو که روانیم سر از پای جدا نیست
#عبدالحکیم_ضیایی (افغانستانی)
#مشاعرهخاکستر ققنوس