📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#د ۶
در چمن بودم سر کویی به یاد آمد مرا
روی گل دیدم، گلِ رویی به یاد آمد مرا
#شاپور_تهرانی در این گلزار آن مرغ اسیرم
که در پروازم از بیشاخساری
#ملک_مشرقی در آن گلشن که عمر باغبان از گل بوَد کمتر
زهی غافل که ریزد بر زمین رنگ اقامت را
#صائب در جبهۀ گشادۀ گلها نگاه کن
دلگیر از گرفتگی باغبان مباش
#صائب دستی بهدوش غیر نهاد از سر وفا
ما را چو دید سستی پا را بهانه ساخت
#قتیل_لاهوری داری هوس که غیر برای تو جان دهد؟
آه این چه آرزوست مگر مردهایم ما؟
#عالمی_دارابجردی← آتشکده آذر، نیمهدوم، میرهاشم محدث ص ۱۱۷
دلا، بیمن چه میکردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل، تو هم گشتی رقیب من!
#اسیر_شهرستانیدل عاشق چه غم از شورش دوران دارد
کشتی نوح چه اندیشه ز طوفان دارد
#صائب دست در دامن مردان زن و اندیشه مکن
هر که با نوح نشیند چه غم از طوفانش
#سعدی دل از بلبل ربودن شیوۀ هر گل نمیباشد
ز هر صاحب جمالی دلربایی برنمیآید
#هادی_رنجی در گلستانی که غیرت باغبانی میکند
روی گل واکردهاند و چشم بلبل بستهاند
#صائب در چمن آن بلبل افسردهام کز دل مرا
برنیامد نالۀ زاری و فصل گل گذشت
#مشتاق_اصفهانی در بهروی همه بستیم ولی نتوان بست
به خیال تو درِ خانۀ تنهایی را
#غضنفر_قمیگلجاری
دوش در خواب لب نوشِ ترا بوسیدم
خواب ما بِهْ بوَد از عالم بیداری ما
#فروغی_بسطامی دل ز کافر نعمتی دارد تلاش وصل یار
ورنه چندین بوسه در پیغام او پیچیده است
#صائب درد غم هجر تو به هر کس که بگفتم
از بهر هلاک منِ بیچاره دعا کرد!
#طرب_نایینی دستم بگیر کز غم ایّام خستهام
نازم بکش که عاشقم و دلشکستهام
#ناصر_نظمیدر جوانی بهطرب کوش که این موی سیاه
شبِ تار است به افسانه به سر باید برد
#غنی_کشمیریدر جوانی حاصل عمرم بهنادانی گذشت
آنچه باقی بود آنهم در پشیمانی
گذشت
#محمد_غزنوی میرمحمدخان صاحب ۲ دیوان ترکی و فارسی (سده ۱۰ ق)← تذکره هفت اقلیم، تصحیح طاهری،ج۱ ص ۳۶۳
دل آگاه در پیری ز غفلت بیشتر ترسد
که وقت صبح، اکثر شبروان را خواب میآید
#صائب در گلستانی که گیرد دست هر پیری جوانی
ای جوان سرو بالا دستگیری کن که پیرم.
#فروغی_بسطامی #مشاعرهخاکستر ققنوس