📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#الف ۴
از کثرت وصال ندانم وصال چیست
چون باغبان پُر است دماغم ز بوی گل
از گلشنی که دست تهی میرود نسیم
پر کردهام چو غنچه گریبان زبوی گل.
#مقیم_شیرازی آنکه صد نامۀ ما خواند و جوابی ننوشت
سطری از غیر نیامد که کتابی ننوشت.
#نظیری_نیشابوری اگر تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به شرط آنکه بدست رقیب نسپاری.
#سعدیآنکه سهواً هم رقیبم را نمیآرد بهیاد
بهر آزار دلم عمداً برد نام رقیب.
#ابوالقاسم_حالت اسیر عشق تو از درد هجر دم نزند
غریب کوی تو حرف از وطن نمیگوید.
#مشفق_کاشانی اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که درین کار چه کرد.
#حافظ ای عهد شکسته و وفا داده بهباد
مادر همه شیر بیوفایی بهتو داد
اوّل تو چنان بُدی که کس چون تو نبود
وآخر تو چنان شدی که کس چون تو مباد.
#ولی_دشتبیاضیاز این دیار گذشتی و سالها بگذشت
هنور بوی تو میآید از منازل ما.
#عماد_فقیه_کرمانی ای نور دیده رفتی و بینور، دیده مانْد
مژگان چو آشیانهی مرغِ پریده ماند.
#واحد_اصفهانی از تو نماند تاب جدایی دگر مرا
بهر خدا مرو بهسفر یا ببر مرا.
#شرفجهان_قزوینی ای کاروان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.
#سعدی ابر باران و من و یار ستاده بهوداع
من جدا گریهکنان ابر جدا، یار جدا.
#امیرخسرو_دهلوی اگر دلی را به ناله آری ز برق آهش امان نداری
بلا درافتد به هر چه داری که چوب یزدان صدا ندارد.
#مهدی_سهیلی ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن
آنچه او در کار من کردست در کارش مکن.
#وحشی_بافقی اسرار غمش گفتم در سینه نهان دارم
رسوای جهانم کرد این رنگ پریدنها.
#یغمای_جندقی آنچه بی روی تو منظور نظر داشتهام
آستیناست که بر دیدهی تر داشتهام.
#مفیدی#مشاعرهخاکستر ققنوس