📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۴۴
اوّل بنا نبود که سوزند عاشقان
آتش به جانِ شمع فتد کاین بنا نهاد
#لاادری اول تو چنان بدی که کس چون تو نبود
وآخر تو چنان شدی که کس چون تو مباد
#ولی_دشتبیاضی اولِ دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حیِّ توانا
#سعدی اول دلم فراق تو را سرسری گرفت
وآن زخمِ کوچکِ دلم آخر جذام شد
#حسین_منزوی اول ز حرف و صوت وجودم خبر نبود
در مکتبِ غم تو چنین نکتهدان شدم
#حافظ اول شدم شکفته ز ارسال نامهاش
آخر ز ناامیدی مضمون گریستم
#قدسی_مشهدی اول کسی که ریخته است آبروی من
اشک است کش به خون جگر پروریدهام
#سلمان_ساوجی اولین گام ار سمند عقل را پی میکنی
وادی بیمنتهای عشق را طی میکنی
#فروغی_بسطامی او میرود دامنکشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
#سعدی اهل گردم، دل دیوانه اگر بگذارد
نخورم می، غم جانانه اگر بگذارد
#عماد_خراسانی ای آتش جان پاکبازان
در خرمن من زبانه از توست
#هوشنگ_ابتهاج (سایه)
ای آرزو، به خرمن جانم قدم منه
دیریست کز شرار تو بر باد رفتهام
#محمد_علمی ای آشنا، طریقهٔ بیگانهپروریست
با غیر خنده کردن و با ما گریستن
#جواهری_وجدی ای آشنا که گریهکنان پند میدهی
آب از برون مریز که آتش بهجان گرفت
#امیرخسرو_دهلوی#مشاعرهخاکستر ققنوس