📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#د ۱
دوش با یاد تو در خلوت من بزمی بود
خلق گفتند که سودازده، تنهاست هنوز
#لعبت_شیبانی دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شدهام دوست، ندانم
#عماد_خراسانیدوش از بیمهری آن ماهسیما سوختم
با کمال تشنهکامی پیش دریا سوختم
#هادی_رنجی دل تسلّی نشد از نامه فرستادن کاش
خاک میگشتم و همراه صبا میرفتم
#والهی_قمی دل مشتاق من کی ذوق مکتوب تو دریابد
که قاصد از تو حرفی گفت و من از خویشتن رفتم
#باقر_هرویدل خون شد از امید و نشد یار یار من
ای وای بر من و دل امیدوار من
#هلالی_جغتایی دانسته سفر کردم و از کوی تو رفتم
تا گوش تو از ناله در آزار نباشد
#صیدی_تهرانی در هجرِ تو مرگْ همنشینم بادا
منظورِ دو دیده آستینم بادا
گر بیتو به کام دل برآرم نفسی
يارب نفس بازپسینم بادا
#نظیری_نیشابوری دوستان، عاشقم و عاشق زارم چهکنم؟
چاره صبر است، ولی صبر ندارم چهکنم؟
#هلالی_جغتایی در این دو هفته که مهمان این چمن شدهای
به خنده لب مگشا، روزگار گلچین است
#صائب دامن شب را ز کف چو صبح ندادم
تا ز گریبانم آفتاب برآمد
#صائب دست طمع چوپیش کسان کردهای دراز
پل بستهای که بگذری از آبروی خویش
#نظیری_نیشابوری دلا، معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دستِ دعا نگه دارد
#حافظ دوستی با ناتوانان مایۀ روشندلیست
موم چون با رشته سازد شمع محفل میشود
#صائب دست از کرم به عذرِ تُنُکمایگی مشوی
برگی در آب، کشتی صد مور میشود.
#ناظم_هروی#مشاعرهخاکستر ققنوس