📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#م ۹
محنت پیری در ایام جوانی دیدهام
خویش را تا دیدهام در ناتوانی دیدهام
#شهید_لاهیجی مخند ای نوجوان زنهار بر موی سپید ما
که این برف پریشان بر سر هر بام میبارد
#صائب من نه پیر سال و ماهم گر سپیدم موی بینی
حسرت زلف سیاهی در جوانی کرده پیرم
#فرصت_شیرازیموی سپید خندد بر آنکسی که گوید
بالاتر از سیاهی رنگ دگر نباشد
#لاادری من چیستم؟ حکایت از یاد رفتهای
تصویری از جوانی برباد رفتهای
#نواب_صفا من موی را نه از پی آن میکنم خضاب
تا باز نوجوان شوم و نو گنه کنم
مردم چو مو به ماتم پیری سیه کنند
من موی را به مرگ جوانی سیه کنم
#کسایی_مروزیمن موی خویش را نه از آن میکنم سیاه
تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند
من موی در مصیبت پیری کنم سیاه
#رودکی من جلوۀ شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیدهام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریدهام
#رهی_معیری موی سپید بر سر من تاخت بیدریغ
پیچید روزگار کفن بر جوانیام
#بهادر_یگانه میخواهم از خدا به دعا صد هزار جان
تا صد هزار بار بمیرم برای تو
#هلالی_جغتایی مرا ز مرگ مترسان، هر آنکه عاشق شد
بسی نشاط کند چون به وعدهگاه رسید
#مهدی_سهیلی من کیام بوسه زنم ساعد زیبایش را؟
گر مرا دست دهد بوسه زنم پایش را
#هلالی_جغتایی من نیستم حریف زبانت مگر زنم
از بوسه مُهر بر لب حاضر جواب تو
#لاادری من ز لبت صد هزار بوسه طلب داشتم
هر چه بهمن دادهای، وام عطا کردهای
#فروغی_بسطامی من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها
کی نظر بر فیض خورشید بلند اختر کنم؟
من که دارم در گدائی گنج سلطانی بهدست
کی طمع در گردش گردون دونپرور کنم؟
#حافظ ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم
با پادشه بگوی که روزی مقدّر است
#حافظ ما آبروی خویش به گوهر نمیدهیم
بخلِ بجا، به همّت حاتم برابر است.
#صائب #مشاعرهخاکستر ققنوس