📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#د ۱۱
در پیش ما شادی و غم یکسان بوَد از عشق تو
عالم ز ما شادی بَرَد روزی که غمناکیم ما
#میراصلی_قمیدرون خلوت دل با خیالت صحبتی دارم
که هجر خویش را از وصلِ مردم کم نمیدانم
#فرقتی_جوشقانیابوتراببیگ
در شب هجران چراغم غیرِ شمعِ ماه نیست
آنهم از بخت سیاهم گاه هست و گاه نیست
#فتحی_تبریزیدوریم بهصورت ز تو نزدیک به معنی
مانند دو مصرع که ز هم فاصله دارد
#شوقی_ساوجی درد غم هجر تو بههر کس که بگفتم
از بهر هلاک من بیچاره دعا کرد!
#طرب_نایینی دوباره طفل دل من بهانۀ تو گرفت
شبانه گریهکنان راه خانۀ تو گرفت
#مهدی_سهیلیدستی که در فراق تو میکوفتم بهسر
باور نداشتم که بهگردن در آرمت
#شهریار در شب هجر تو شرمنده احسانم کرد
دیده از بس گهر اشک بهدامانم کرد
#سخای_لاری دل از درد جدایی میکند آهی و میگوید
که تنهایی عجب دردیست، داد از دست تنهایی
#هلالی_جغتاییدست من گیر که این دست هماناست که من
بارها از غم هجران تو بر سر زدهام
#رکنالدین_دعویدار_قمی دلم در زلف او جا کرد جا بود
پریشان با پریشان آشنا بود
#اسیر_شهرستانی در هر شکن زلف گرہگیر تو دامیست
این سلسله یک حلقۀ بیکار ندارد
#صائب دست اگر کوتاه باشد آرزویی میکنیم
زلف مشکین ترا از دور بویی میکنیم
#صائب در بزم وصال تو بههنگام تماشا
نظاره ز جنبیدن مژگان گله دارد
#حیرتی در میان اشک شادی گم شدم روز وصال
این چنین روزی که دیدم خویش را گم میکنم
#وحشی_بافقیگلستان دیدمش نشناختم
بر تنش پیراهن گل تنگ بود
#صائب دارد نظر به خانهخرابان همیشه عشق
ویرانه فیض میبَرَد از ماه بیشتر
#صائب در عدم هم ز عشق شوری هست
گل گریبان دریده میآید
#سرخوش_لاهوریمحمد افضل
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای درین خانۀ ویرانه ندارد.
#پژمان_بختیاری#مشاعرهخاکستر ققنوس