📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۲۸
افزوده بر وجاهت روی تو، موی تو
دل شد اسیر موی تو، قربان روی تو
#علی_صارمی_کمرهای افسانۀ عمر سخت محنتزاست
آن بِهْ که فسانه مختصر گیرم
#نصرالله_فلسفی افسانۀ لبِ توست رازی که میسرایم
پیغامی از زبانت چون نخل طور دارم
#صائب افسانۀ ما و تو در این رهگذر عمر
مشهورتر از قصّۀ محمود و ایاز است
#محمدجواد_تربتی افسردهدلی گشته ز بس عام در این شهر
دیوانه به راهی رود و طفل به راهی
#غالب_صفوی افسوس بر دوروزۀ هستی نمیخورم
زاری بر این سراچۀ ماتم نمیکنم
#فریدون_مشیری افسوس که
ایّام جوانی بگذشت
ایّام نشاط و شادمانی بگذشت
#عراقی_همدانی افسوس که تا بوی گلی بود به گلشن
صیاد نیاویخت به گلشن قفس ما
#غیرت_اصفهانی افسوس و درد در برِ ما محرمی نمانْد
رفتند دوستان و دگر همدمی نمانْد
#نوح_خراسانی افسون نهفته است در افسانۀ رقیب
این گوشواره نیست که در گوش میکنی
#گلشن_کردستانی افشان مکن به چهره دو زلف سیاه را
بر هم مزن قرار دل بیگناه را
#غلامرضا_صدیق افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکرِ خدا که سرِّ دلش در زبان گرفت
#حافظ افغان ز سختگیری صیاد روزگار
کاندم قفس شکست که بشکست بالِ ما
#دولتشاه_قاجارافکن به رخ نقاب که دیوانه پر شدهست
روشن مکن چراغ که پروانه پر شدهست.
#یوسفخواجه#مشاعرهخاکستر ققنوس