📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ش ۴
شرم آیدم به خامی، نالیدن از غم و درد
زان رازها که خواندم، در دیدۀ خموشان
#هاشم_جاوید شرمم آید از تهیدستی که در این روزگار
عشقِ رسوایی کز آن سرمایه اندوزیم نیست
#علی_مزارعی شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردنِ او دید و در انکار مناست
#حافظ شرم آیدم همی که قمر خوانمت بهحسن
هرگز شنیدهای ز زبان قمر سخن؟
#سعدی شانه بر زلفش زدم شب بود و چشمش مست خواب
میگشودم از همش ناگه برآمد آفتاب
گفتمش خورشید سرزد، ماه من بیدار شو!
گفت تا من برنخیزم کی برآید آفتاب؟!
#صبوحی_قمیشاطرعباس
شیوۀ عاجزکُشی از خسروان زیبنده نیست
بیتكلّف حیلۀ پرویز نامردانه بود
#صائب شبم به محنت و روزم به هجر یار گذشت
تمام مدّت عمرم بر این قرار گذشت
#قصاب_کاشانی شادمانی بعد عمری خود به تبریک من آمد
راستی تبریک دارد بعد عمری شادمانی
#شهریار شب است و آنچه دلم کرده آرزو اینجاست
ز عمر نشمرم آن ساعتی که او اینجاست
#بهار_خراسانی شد سالها که از برِ من رفته بود بخت
از دولت وصال تو باز آمد از درم
#عماد_فقیه_کرمانیشب وصل است گلوگیر شو ای مرغ سحر!
پاسی از شب نگذشته است، چه فریاد است این؟
#مقصود_کاشانیشبی ز قدّ تو افتاده سایه بر دیوار
نشسته عاشق بیچاره رو بهدیوار است
#آصفی_هروی شهید تیغ محبّت نمیشود گمنام
که بیستون به ره عشق، لوح فرهاد است
#محمد_قبچاقیمحمدخان فرزند حسینبیگ (سده ۱۱ ق)
گفتم شب مهتاب بیا، نازکنان گفت
آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد!
#مهدی_سهیلی شعلۀ حسن جگر سوختهای میطلبید
عشق او هر دو جهان گشت و مرا پیدا کرد
#صائب شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم
ما را به سختجانی خود این گمان نبود
#شکیبی_اصفهانی شب هجر است و دارم بر فلک دست دعا امشب
به غیر از مرگ حیرانم چه خواهم از خدا امشب
#هاتف_اصفهانیشب اگر دست به گیسوی نگاری بزنیم
ره صد قافله دل، در شب تاری بزنیم
#عارف_قزوینی شبی که نکهت زلفت گرفت خانۀ من
فرشته مست شد از بوی آشیانۀ من
#عماد_خراسانی شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت
هر که برخاست ز جا سلسله برپا برخاست.
#صائب #مشاعرهخاکستر ققنوس