📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#م ۱۵
میتوانم بود بیتو، تابِ تنهاییم هست
امتحان صبر خود کردم، شکیباییم هست
#وحشی_بافقی میتوان روز سیاه از خصم داد خود گرفت
صبر آن دارم که خط گرد رخش پیدا شود
#صائب میروم یکچندروزی صبر پیدا میکنم
یا ز یادت میروم یا در دلت جا میکنم
#زلالی_خوانساریمیروم یکچند طاقتآزمایی میکنم
بعد از آن میآیم و فکر جدایی میکنم
#لاادری مگیر از دهن خلق حرف را زنهار
به آسیا چو شدی پاس دار نوبت را
#صائب مرغ بخت آمد به بام خانهام اما پرید
دولت عشق تو را ایام داد اما گرفت
#مهدی_سهیلی معیار دوستان دغل روز حاجت است
قرضی برای تجربه از دوستان طلب
#صائب مشو در روزگار دولت از افتادگان غافل
به زیر پا نظر کن تا چراغت روشنی دارد
#صائب مده زر بی گرو، گر پادشاهی
که دشمن گرددت گر باز خواهی
#ناصرخسرومن سگ آنم که پا در دامن همت کشد
نه به کس منّت نهد، نه از کسی منّت کشد
#ظریفی_ساوجی میکنی تا ساز و برگ عیش وقت رفتن است
میرود تا وا شود گل، وقت چیدن میشود
#واعظ_قزوینی میبرد روزی تو را خواب عدم، بیدار باش
آمد و رفت نفسها جنبش گهواره است
#وحید_قزوینی میکند صورت تفاوت ورنه پیش اهل معنی
هست یکسان یای نستعلیق با یای شکسته
#هادی_رنجی مرا گویند بیدردان که دستی زن به دامانش
اگر میداشتم دستی، گریبان پاره میکردم
#غازی_قلندر_اصفهانی مستانه میگذشت
وصالی به کوی دوست
آنجا رسید و سستی پا را بهانه ساخت
#وصالی_خراسانی #مشاعرهخاکستر ققنوس