📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۱۰
از تهیدستی هوای گلرخان در سر نماند
مرغِ پربشکسته دلگیر از گلستان میشود
#نجدی از تهیمغزی کشد گودال در بر آب را
بیهنر را بهره گردد مالِ دنیا بیشتر
سرهنگ
#خوروش_دیلمانی از ثمر شیرین نسازی گر دهان خلق را
سعی کن از سایهات چون بید آساید کسی
#صائب از جرَس نالهای برنخیزد
غرقِ ریگِ روان کاروان شد
#کاظم_غواص از جزا و کیفر کردار خود غافل مشو
در زمستان هرچه کِشتی در بهار آید برون
#امیر_خسروانی از جفا هر کس نصیحت میکند یار مرا
میرود بر من گمانِ شکوه دلدارِ مرا
#صادقی_افشار از جفای دهر نزد خلق نگشودیم لب
گرچه بر سر سایهای ما را ز دیواری نبود
#محمد_رحیمی (گلبن)
از جفای سنگِ طفلانِ حوادث فارغ است
از تهیدستی به خود چون بید اگر بالد به جاست
#واعظ_قزوینی از جوانیها مرا ای پیر پندی میدهی
من جوانم گر که نشنیدم جوانی میکنم
#کمال_اجتماعی (گلبانگ)
از جورِ آن نگار که با من وفا نکرد
دارم هزار شکوه سحر با خدای خویش
#سیمیندخت_وحیدی از چرخ به هر گونه همیدار امید
وز گردش روزگار میلرز چو بید
#حافظ از چشمِ تو چون اشک سفر کردم و رفتم
افسانۀ هجرانِ تو سر کردم و رفتم
#باقرزاده (بقا)
از چشمِ خود بپرس که ما را که میکشد
جانا، گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست
#حافظ از چشم مست یار وفا موج میزند
آری ز جام باده، صفا موج میزند
#هامون_گیلانی#مشاعرهخاکستر ققنوس