جلوۀ برقیست نور آفتاب زندگی
گردش چشمیست دورانِ حباب زندگی
از وجود ما گلآلودست این آب زلال
ورنه دُردی نیست در جام شراب زندگی
جلوۀ صبح نشاطش خندهواری بیش نیست
دل منه بر بادۀ پا در رکاب زندگی
جز پشیمانی ندارد حاصلی عمر دراز
آهِ افسوسیست هر سطر از کتاب زندگی
عمر جاویدان اگر دل را نمیسازد سیاه
در سیاهی از چه پنهان است آب زندگی؟
هر نفس فردی به خاک افتد ز اوراق حواس
چون به زردی رو گذارد آفتاب زندگی
هر چه باشد نیستی در پی ندارد بیمِ مرگ
بر نفس پیوسته لرزد کامیاب زندگی
خاک و باد و آب و آتش را به یکدیگر گذار
درگذر از عالمِ پُرانقلاب زندگی
سایۀ ارباب دولت شمع راه ظلمت است
خضر از اقبال سکندر یافت آب زندگی
خاک صحرای عدم را میشمارد توتیا
قطره زد هر کس دو روزی در رکاب زندگی
از قد خمگشتۀ پیران ندارد هیچ شرم
از سر پل میرود پیوسته آب زندگی
گر درین عالم نبودی موج اشک و مدِّ آه
آیۀ رحمت نبودی در کتاب زندگی
بر گرانخوابان بوَد کوتاهْ شبهای دراز
طول شب را چشمِ بیدارست آب زندگی
من شدم دلگیر
صائب زین حیات پنج روز
خضر چون آورْد تا امروز تاب زندگی؟
#صائب📚 دیوان
صائب تبریزی
تصحیح استاد محمد قهرمان
شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول ۱۳۶۶
جلد ۶ غزل ۶۷۲۰
خاکستر ققنوس