📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ص ۱
صد قرن زشام تار عشّاق گذشت
این ماه، چراغ آسمان است هنوز
#مهدی_سهیلی صلای عشق و رسوایی دهم چون شمع تا هستم
گریبان تا بهدامن میکند فریاد از دستم
#ضابط_اصفهانی صد بار بیش، گِردِ سرت گشتم و ز ضعف
یکره نیافتی که منم یا خیال من
#فرقتی_جوشقانی صد وعدۀ امّید به دل دادهام دروغ
چون من مباد هیچکسی شرمسار خویش
#صائب صاف چون آیینه میباید شدن با خوب و زشت
هیچ چیز از هیچکس در دل نمیباید گرفت
#صائب صد خانه اگر به طاعت آباد کنی
بِهْ زان نبُوَد که خاطری شاد کنی
گر بنده کنی ز لطف آزادی را
بِهْ زانکه هزار بنده آزاد کنی
#علاءالدوله_سمنانیصد بار فلک پیرهن خویش قبا کرد
یکبار تو بیدرد گریبان ندریدی
#صائب صیّاد بهمن تنگ چنان کرده قفس را
کز تنگی جا بسته بهمن راه نفس را
#قصاب_کاشانی صیّاد گو بهنیروی بازوی خود مناز
بال و پر شکستۀ ما گشت دام ما
#عاشق_اصفهانی صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آیی
#شهریار صد بار شدم صیدِ بهخون غرقه و آخر
خرسند نشد خاطر صیّاد هم از من
#شهریار صد ناز میکشم ز تو از بهر یک نیاز
میبایدم ز بهر گلی بوستان خرید
#اوجی_نطنزی صد حیف که ما پیر جهاندیده نبودیم
روزی که رسیدیم به ایّام جوانی
#واعظ_قزوینی صباح عید اگر من دست آن نازکبدن بوسم
ز شادی تا به شب آنروز دست خویشتن بوسم
#حیرانی_قمیصائب امشب در چمن چندانکه خواهی عیش کن
روی گل واکردهاند و چشم بلبل بستهاند
#صائب صد نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطرۀ خون چکید و نامش دل شد
#اوحدالدین_کرمانیصبح محشر سر زد و بخت امید سر نزد
در چه ساعت یارب این یوسف بهچاه افتاده است؟
#صائب #مشاعرهخاکستر ققنوس