📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۴۱
امّید به بخشایش او دارم و کاری
با زاهد و با صوفی و درویش ندارم
#عباس_شهری امیدِ خستهام تا چند گیرد با اجل کُشتی
بمیرم یا بمانم؟ پادشاها، چیست فرمانت؟
#شهریار امید خواجگیام بود بندگیِّ تو کردم
هوای سلطنتم بود خدمت تو گزیدم
#حافظ امید روز دگر داشتم اگر آن روز
نبوده شاهد مقصود در کنار مرا
#حبیباللهی (نوید)
امید زیستنم دیدن دوباره توست
قراربخشِ دلم تابِ گاهوارۀ توست
#نادر_نادرپور امید گریزم چو اسپند نیست
در آتش فتادم اگر رستهام
#محمد_زهری امیدم بود تا در گلشنِ هستی گشایم پر
ولیکن در بهار زندگی سر زیر پر کردم
#حسین_شهبازی_همدانی امید من که خبر داشت از شرارۀ عشق
چرا به من نگه عاشقانهای نفکند
#حمید_مصدق امید وصل دیشب لافها زد، گفتمش آخر
برو خوابی خیالی در نظر افسانه میآیی
#محمدامین_ریاحی امیدِ وصل من مبدّل به یأس شد افسوس
یکی به لطف نشانم نداد کوی تو را
#مهدی_اخوانثالث (.م. امید)
انبوهِ گیسوان طلایی به شانه داشت
خالی سیه به کنج لبش آشیانه داشت
#پروین_رامیان انبیا را حق پدید آورد از ابناء آدم
تا تو ای آدم مقام ارزش خود را بدانی
#یدالله_لايق انتظار مردمی از خصمِ آهندل خطاست
نرمی از پیکان رویینتن نمیآید به دست
#پژمان_بختیاری انداختی به دور چو تیر از برت مرا
پیوسته چون کمان همه کار تو زور بود
#شاکر_تهرانی#مشاعرهخاکستر ققنوس