📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۷
از بس که مَردُم به رهت چشمبهراه است
در کوی تو هر نقش قدم قافلهگاه است
میرزا
#محمدعلی_جامع از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است
جایی برای کینۀ دشمن نمانده است
#علی_اطهری_کرمانی از بس که وعده میدهی و میکنی خلاف
امروز در وصالم و باور نمیکنم
#رضایی_کاشی از بس گریست چشمۀ چشمم به هجر یار
سیل سرشک من ز سرِ آسمان گذشت
#جلال_هماییاز پس لطیف آمده در عالم خیال
در حیرتم از این که ببوسم کجای او
#غلامرضا_صدیق از بس میان نامۀ خود گریه کردهام
آن التماس ها همه نقش بر آب شد
#کمال_اجتماعی (گلبانگ)
از بوستان برآمد غوغای عندلیبان
گویا در آشیانها صیاد رفته باشد
#صحبت_لاری از بهر بوسه، چشم تو روشن، که کودکان
امشب چراغ کوچۀ ما را شکستهاند
#خلیل_سامانی (موج)
از بیابان عدم تا سر بازار وجود
به تلاش کفنی آمده عریانی چند
#صائب از بید جز افتادگی و عجز مجویید
مجنون خدا را همه دم کار سجود است
#صائب از پا در آمدیم به راه وفا، دریغ
یاران بیوفا نگرفتند دستِ ما
#مشفق_کاشانی از پا در آمدیم و نیامد به دستْ یار
پشتِ امید بر سر این آرزو شکست
#هوشنگ_ابتهاج (سایه)
از پختگی است گر نشد آواز ما بلند
کی از سپند سوخته گردد صدا بلند؟
#صائب از پردۀ
عراق به
عُشّاق تحفه بر
چون
راست و
بوسلیک خوشالحانم آرزوست
#مولانا#مشاعرهخاکستر ققنوس