📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ز ۲
ز مهر و مه نفروزم چراغ خلوت دل
مگر زپرتو روی تواش ضیا بخشند
#عاشق_اصفهانی زیاران کینه هرگز در دل باران نمیماند
به روی آب، جای قطرۀ باران نمیماند
#وحید_قزوینی ز چه همچو نی ننالد دلم از غم جدایی؟
که پُر است بند بندم زنوای بینوایی
#فنای_اصفهانی ز هشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
#امیر_عیسی_بیگاز امرای ترخان
ز روزگار بوَد تلخکامیِ همه
ز تلخکامی من روزگار تلخ شدهست
#لطفی_تبریزی ز بخت پست من آن بلبلم که پروازش
اگر بلند شود تا به آشیان نرسد
#کلیم_کاشانی ز دست غیر چه جای شکایتاست مرا
که همچو سایۀ خود پایمال خویشتنم
#امیری_فیروزکوهیزبسکه درد دل من محبّتآمیز است
به رنگ شُکر ادا میشود شکایت تو
#ضمیری_اصفهانیز روز غصّه شکایت مکن که یوسف مصر
به اوج ماه جلالت ز قعر چاه رسید
#مهدی_سهیلی زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم
#فرخی_یزدی ز آهی میکنم چون شمع روشن پیکر خود را
به دست خویش بر سر میکنم خاکستر خود را
#هاشمی_همدانیز لعل لبت بوسه ارزان گرفتم
یکی جان سپردم، دوصد جان گرفتم
#تاراج_شیرازی ز غنچۀ دهنت بوسهای بهخواب گرفتم
نمردم و زگل آرزو گلاب گرفتم
#زینل_گرجستانیزینلبیگ فرزند اصلانخان گرجی (سده ۱۱ ق) ← تذکره نصرآبادی
ز اعزاز کسی ممنون نیام من گوهرم گوهر
نهد منّت بهخود هر کس مرا از خاک بردارد
#یحیی_لاهیجیز بیمهری چنان دم میزنی با ما که پنداری
به عمر خویشتن نشنیدهای نام محبت را
#قدسی_مشهدیز گل آنچنانکه سرخی نرود به سعی باران
نتوان به اشک شستن ز تو رنگ بیوفایی
#علی_صدارت ز رفتن تو من از عمر بینصیب شدم
سفر تو کردی و من در وطن غریب شدم¹
❌صائب
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست
#سعدی زغم کسی هلاکم که زمن خبر ندارد
عجب از محبّت من که در او اثر ندارد
ندمید هیچ صبحی که سیه نبود روزم
شبِ تیرهروزگاران بِهْ از این سحر ندارد
#صرفی_ساوجی ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن
که وقت چیدن گل باغبان شود پیدا.
#صائب#مشاعره۱. این بیت به این صورت از محتشم است و انتساب آن به صائب نادرست است؛
ز رفتنِ تو من از عمر بینصیب شدم
سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم
#محتشم_کاشانیخاکستر ققنوس