📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#آ ۱۹
آن که سودای غمش همدم دیرین من است
بیخبر چند ز حال دل غمگین من است
#محمدعلی_ناصح آن که شبی تا به روز بادۀ وصلم دهی
وان که نهی نُقل من پسته و بادام و قند
#سوزنی_سمرقندی آن که صد شکوه به دل داشت ز کوتاهیِ دست
در دل معرکه برداشت کلاه همه را
#فرازآن که صد نامه ز ما دید و جوابی ننوشت
سطری از غیر نیامد که کتابی ننوشت!
#نظیری_نیشابوری آن که عمری از وفا در آستین پروردمش
بود ماری وه که از غفلت چنین پروردمش
#موج آن که ما سرگشتۀ اوییم در دل بوده است
دوریِ ما غافلان از قرب منزل بوده است
#صائبآن که مسلسل نمود طرّۂ لیلی
خواست که مجنون اسیر سلسله باشد
#فروغی_بسطامی آن که میافتد به راهت مست و بیپروا منم من
و آن که میسوزد ز شمع روی او تنها منم من
#اختر_مرندی آن که میخواست به رویم در دولت بگشاید
با که گویم که در خانه به رویش نگشودم
#شهریار آن که هر روز ز خونِ دل عشّاق حزين
دست چون برگ گلش رنگِ حنا داشت کجاست؟
#یدالله_لرنژاد (شیدا)
آن که یاد از من مشتاق نکردهست تویی
وآن که عمری به رهت چشم به در دوخت منم
#میرهادی_ربانی آن گردباد نیست به گرد سرای تو
سرگشتهایست رقصکنان در هوای تو
#طوسی آن گرفتارم که دامان افق رنگین کند
قطرۀ خونم اگر افتد به دامان کسی
#جواهری_وجدی آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان.
#حافظ#مشاعرهخاکستر ققنوس