📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#الف ۲۴
از هیچ آفریده ندارم شکایتی
بر من آنچه میرسد از خویش میرسد
#امیری_فیروزکوهی از یک سبوست باده و قسمت جداجداست
جمشید جام برد و قلندر کدو گرفت
#غالب_دهلوی از یک نگاه گرم تو بیتاب شد دلم
در آرزوی آتش تو آب شد دلم
#نواب_صفا استخوان سرِ فرهاد فرو ریخت ز هم
دیدهاش در ره شیرین نگران است هنوز
#عبرت_نایینی اسرار زندگی به کسی آشکار نیست
کوری دگر مقابلِ کوری عصا کشید
#احمد_مهران اسیرانِ قفس را مژده ده کاندر بهارِ نو
چو من در باغ آزادی هزاری میشود پیدا
#حسین_برتون اسیر دام صیّادی شدم عمری، نمیدانم
به مرغان گرفتارِ قفس کی دانه میریزد؟
#محمدرضا_معالی اسیر زلف تو فارغ ز هر گزند شود
خوشا دلی که گرفتار آن کمند شود
#سحاب_اصفهانی اسیر وسوسۀ سفرههایتان نشوم
که از سلالۀ مردانِ چشمودلسیرم
#محمد_سلمانی اشتیاقم همه جا ریشه دوانیده به خاک
هر کجا جلوه کند سنگ مزار است مرا
میرزا محمدعلی
اشک آمد و سیلی شد و از کوی توام برد
زین دیده چه گویم که چهها بر سرِ ما رفت
#وصال_شیرازی اشکْ احرامِ طوافِ حَرَمت میبندد
گرچه از خونِ دلِ ریش دمی طاهر نیست
#حافظ اشک است غمگسار دلِ داغدیدگان
شبنم کند خنک جگرِ گرمِ لاله را
#صائب اشک اگر پای وساطت نگذارد به میان
که جدا میکند از هم دو صف مژگان را؟
#صائب#مشاعرهخاکستر ققنوس