📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#ک ۲
کیستم، بیهمزبان خاموش آن مرغ اسیر
کز همآوازان خویش افتاده تنها در قفس
#مشتاق_اصفهانی کار بر اهل سخن دهر بسی تنگ گرفت
قفس طوطی خوشلهجه ز آهن باشد
#کلیم_کاشانی کشد چگونه مصوّر تمام شکل ترا؟
که در کشیدن چشم تو مست میگردد!
#شفیق کس زبان چشم خوبان را نمیداند چومن
روزگاری این غزالان را شبانی کردهام
#صائب کو آن دهان گرم که هنگام گفتگو
ناهید ازو ترانه و آهنگ میگرفت؟
کو آن تنی که سایه بر اورنگ میگذاشت؟
کو آن لبی که بوسه از او رنگ میگرفت؟
#ابوالحسن_ورزیکس چو من آشفتۀ زلف دلآویز تو نیست
گر پریشان خاطری خواهی مرا آواز کن
#قصاب_کاشانی کند جمال تو شرم از رخ نقاب هنوز
ترا حجاب ندیدهست بیحجاب هنوز
میرزا فدایی
که گذشته از این باغ؟ که تا دامن حشر
عرق شرم، ورق بر ورق گل گذرد
#صائب کوهکن هر کاسۀ خونی که خورد از دست سنگ
از مزارش در لباس لاله میآید برون
#صائب کسی کز فرقت شیرینلبی جان داده میداند
چه تلخی تا قیامت در مذاق کوهکن مانده
#مشتاق_اصفهانی کوهکن را دم رفتن به سر آمد شیرین
قدمش باد مبارک که چه شیرین آمد
#جلالالدین_همایی (سنا)
کوهکن بریاد شیرین و لب جانپرورش
جان شیرین داد و غیر از تیشه نامد بر سرش
#وحشی_بافقی کمتر نتوان بود در این باغ ز شبنم
صائب سری از روزن خورشید بدر کن
#صائب که دل بر جا تواند داشت پیش چشم شهلایش
کشد ز آیینه بیرون عکس را مژگان گیرایش
#کلیم_کاشانی کند تا خون ز غیرت هم دل او هم دل ما را
مدام از غیر میگیرد سراغ منزل ما را
#شرر_بیگدلی کجا به دیدۀ من خواب آشیان گیرد
که رهزنی چو خیال تو در کمین دارم
#مهرداد_اوستا کم نمیگردد ز دریا هر چه بردارد سحاب
چشم من تا میتوانی گریه کن دریاست دل
#مرتضی_عامل کس از خوبان ندارد ساعدی کان نازنین دارد
ز خوبی آنچه گویی ماه من در آستین
#کلامی_اصفهانیکودک اشک من شود خاکنشین ز ناز تو
خاکنشین چرا کنی کودک نازدیده را؟
#بهار_خراسانی کرد روزی که قضا شادی و غم را قسمت
چشم خونبار ز من شد، لب خندان از تو
#حزین_لاهیجی کس را نبینم روز غم جز سایه در پهلوی خود
آنهم چوبینم سوی او گردانَد از من روی خود.¹
#غزالی_مشهدی#مشاعره۱. این بیت در بعضی منابع بهنام امیدی تهرانی ثبت است.
خاکستر ققنوس