📚 ابیات کتاب مشاعره
گزینش مهدی سهیلی
#د ۱۳
در آغاز محبّت گر پشیمانی بگو با من
که منهم دل ز مهرت برکنم تا فرصتی دارم
#رفیعی_کاشانی در وادی محبت دانی چکار کردم؟
اوّل به سر دویدم آخر ز پا فتادم
#فروغی_بسطامی در آن دُرج دهان دُرهای دندان
چو شبنم در میان غنچه خندان
#کلیم_کاشانی دندانْت به قطرههای شبنم مانَد
کاندر دهن غنچۀ خندان افتد
#ابنیمین دل ز هم صحبتیام دلگیر است
عیش بی زلف تو در زنجیر است
آنقدَر منتظرم در ره عشق
که اگر زود بیایی دیر است
#مرتضیقلیخان_شاملو دیده را کردی سفید از انتظار ما مپرس
صبح ما را دیدی از شبهای تار ما مپرس
#کلیم_کاشانی در هر چمن که کردم بنیاد، آشیان را
افتاد صلح با هم گلچین و باغبان را
#عاشق_اصفهانی در هر چمن که مرغ دلم آشیانه ساخت
چرخش به باد داد و خزان را بهانه ساخت
#حیران_یزدی دل میخورد غم من و من میخورم غمش
دیوانه غمگساری دیوانه میکند
#صائب دل از مرغان گرفتار نیارم برکَنْد
ورنه این باغ به چشمم قفسی میآید
#ابوالقاسم_رضایت دیدهایم از بسکه شب چشم سیاهش را بهخواب
میتوان افشاند گرد سرمه از بالین ما
#شوکت_بخاری دل در خیال چشم تو از دست دادهام
یک شیشه را به دست دو بدمست دادهام
#فرهت ؟
در دیدۀ من نهان ز مردم
ای راحت جان چو خواب بنشین
#غنی_کشمیری دیدهام آن چشمِ دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
#حافظدر فسونسازی آن چشم سیه حیرانم
که خموش است و کسی را بهسخن نگذارد
#صائب دوشم که فلک دید به کوی تو فتاده
گفتا که بدین روز نگویی که فکندت؟
گفتم که دو چشم خوش او، گفت که هیهات
مستان خرابند برو تا نکشندت
#عزالدین_شروانیدر گلستانم و پریشانم
کو دل جمع و گوشه قفسی؟
#ملک_مشرقی#مشاعرهخاکستر ققنوس