#یار_مفروش به دنیا که بسی سود نکرد...
زندگی گاهی هم رسمش اینطور است که همان موقع که
#یوسف از راه میرسد، همان وقتی که دست یوسف را در دستت میگیری، همان وقت که دست به گردن یوسف میاندازی، درست همان وقت، یکی را میفرستد سر راهت با کیسهٔ زر ناسره.
یکی که آمده اصل جنس را ببرد و جایش سکههای تقلبی بریزد کف دستت. یکی که خریدار یوسف است به بهای ناچیز. یکی که کارش
#وسوسه است، کارش از قیمت انداختن یوسف است، کارش فریفتن توست.
آنوقت همین دو راهیهاست که دو دستهمان میکند.
دستهای که در سرد و گرم روزگار شعلهٔ دلشان گرم میماند و دستهای که سهمشان را از نیکبختی هرگز پیدا نمیکنند.
دستهای که وقتی همه مضطربند آرامند و دستهای که وقتی همه آرامند، مضطرب.
دستهای که لنگری دارند و دستهای که موجها به هر سویی میکشندشان.
دستهٔ قدرشناسان و دستهٔ ناسپاسان و قدرنشناسان.
ما آدمها دو دسته بیشتر نیستیم؛
دستهای که دست یوسف را رها نمیکنیم،
دستهای که یوسف را به زر ناسره میفروشیم.
👤 امیرعلی
#بنیاسدیKafiha
@ketabeabii