غزل بی قراری
در آسمان ستاره هزاران هزارها
#خورشید من کجاست در این بیشمارها
جز بیقراری از تو نصیبی نیافتم
پس کو کجا شد آن همه قول و قرارها
ای گل ز باد بیم مبادت که میکشم
با جسم و جان خویش به گردت حصارها
دل بود آن که زیر قدوم تو خاک شد
زین پس به چشم کم منگر در غبارها
در خار نیز شور شکفتن نهاده اند
اما بسوخت ذوق مرا شورهزارها
تقصیر عدل کیست در این باغ هولناک
کوتاهی درخت و بلندی دارها
این قول حافظ است به رندان تلخکام
خواهد گذشت زهرترین روزگارها
بازآ که بر مدار مدارا بنا کنیم
این سرزمین سوخته از گیر و دارها
#محمدرضا_محمدی_نیکو@ketabeabii