سخن چون بر لب
#شیرین گذر کرد
هوا پر مشک و صحرا پر شکر کرد
ز شرم اندر زمین میدید و میگفت
که دل بیعشق بود و یار بیجفت
چو شاپور آمد اندر چارهٔ کار
دلم را پاره کرد آن پارهٔ کار
قضای عشق اگر چه سرنبشته است
مرا این سرنبشت او درنبشته است
چو سر رشته سوی این نقش زیباست
ز سرخی نقشِ رویم نقشِ دیباست...
#خسرووشیرین#نظامی_گنجویپنجشنبهها ساعت ۴
#خانه_شاعران_ایران @ketabeabii