shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
اگر فرهنگ
#مغربزمین نبود...
[قسمت دوم]
▪️در غرضورزی
#هرودوت و بسیاری از تاریخنویسان مغربزمین تردیدی نیست. آنها پایگاه تمدن را یونان و روم میدانند و با پیشداوریهای نادرست، اقوام دیگرِ آن زمان را بربر و وحشی میخوانند. بعضی از
اروپائیان نه به خاطر علم و حقیقت بلکه به خاطر خدمت به دولت متبوعِ خود و جلبِ دوستی ایران، در تاریخِ ما رنج و کوشش را بر خود هموار ساختهاند، اما هیچ یک از این اغراض، این حقیقت را از میان نمیبرد که خوانندگان خطوط میخی و پارتی و محقّقان در زبانهای باستان و اوستا و پهلوی و سُغدی و خوارزمی و کاوشگران نخستین در آثار باستانی و تدوینکنندگان تاریخ هخامنشی و ماد و عیلام و احیاکنندگان تاریخ اشکانی، همین
#اروپائیانِ به اصطلاح مُغرض بودند.
از همین تاریخ اشکانی چه میدانستیم؟ نه از اسامی پادشاهان آن اطلاعی داشتیم و نه طولِ مدتِ سلطنت حقیقتی ایشان را میدانستیم. در فهرست تواریخ خودمان فقط چند نام جعلی از ایشان دیده میشد. این فردوسی بود که با آن فکر بلند و حقیقتخواه خود اعتراف کرد که:
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندیده تاریخشان
از ایشان بهجز نام نشنیدهام
نه در نامهٔ خسروان دیدهام
این
#گوتشمید بود که با اطلاع از زبانهای یونانی و لاتینی و چینی و با کمک مسکوکات بازمانده و به نیروی استنباط و شمّ تاریخی، تاریخ ایشان را از نو زنده کرد و راه را به محققان بعدی نشان داد.
نقش بیستون در برابر دیدگان کسانی که از کرمانشاهان به زیارت عتبات میرفتند جز نقوش خالی از معنی چیزی نبود، این فرنگیها بودند که به آن توجه کردند و با دقتِ بیمانند، نسخی از آن برداشتند و در دسترس پژوهندگان اروپایی گذاشتند. آن را امثال گروتنفند و راولینسن با طریقی که هر جویندهٔ حقیقت را به اعجاب و تحسین وا میدارد خواندند، نه فلان مورخ خودمان که چون قلم به دست میگرفت از هبوط آدم و طوفان نوح تا تاریخ عصر خود فِرفِر فرو مینوشت و کوچکترین فکر تحقیق و کاوش و به کار انداختن نیروی نقد و استنباط از مغزش نمیگذشت. مگر تخت جمشید در نظر نویسندگان ما ساختهٔ دیوان و شیاطین نبود؟ مگر به همین جهت پارس را ملک سلیمان و پاسارگاد را مشهد مادر سلیمان نمیگذاشتند؟
متأسفانه اکنون در ایران گاهی مدعیان دانش که فاقد روح علمی و حتی در بعضی موارد فاقد صلاحیت علمی به طور کلی هستند دیده میشوند. کسی که خط اوستا را از پهلوی تشخیص نمیدهد دربارهٔ مطالب اوستا داد سخن میدهد. آنکه نه کتیبه بیستون را در زبان اصلی خوانده است و نه از نوشتههای دیگران خبر دارد به مصداق قول خاقانی:
نه پیش من دواوین بود و دفتر
نه عیسی را عقاقیر است و هاون
تحقیق عمیق دربارهٔ تاریخ ماد و هخامنشی میکند. اینگونه اشخاص ظاهراً علم لَدُنّی و فطری و مادرزاد دارند و ما ایشان را محقّق و به معنی آنچه در فرهنگ و تمدن امروزی به کار میرود نمیدانیم.
گفتگویی دربارهٔ تاریخ ایران
از کتاب «بزمآورد»
[
#شصت_مقاله دربارهٔ تاریخ، فرهنگ و فلسفه]
تألیف دکتر عباس
#زریاب_خویی#دریغا_زریابادامه دارد...
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani@ketabeabii