کانال شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

#زن_زیویش_أزأیي
Канал
Новости и СМИ
Образование
Политика
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала کانال شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران
@KashowraПродвигать
20 тыс.
подписчиков
10,9 тыс.
фото
2,36 тыс.
видео
3,48 тыс.
ссылок
منبع مستند اطلاعیه ها، بیانیه ها، فراخوانها و نامه های سرگشاده شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، این کانال می باشد. (مقالات ونوشته های افراد، گروهها و احزاب که از این کانال پخش شود، لزومادیدگاه شورا نیست.)
К первому сообщению
🔴 در مصاحبت مغتنم مولانا جلال الدین رومی بلخی

✍️ #عزیز_قاسم_زاده؛ #معلم_زندانی در بند میثاق زندان لاکان #رشت

🔸مولانا و شور شیدایی‌اش و جنون عاشقانه‌اش همیشه برایم کششی بی‌تابانه داشته است اما این کشش با هر کوششی و در هر زمان و هر مکان، شاید به صید آن معانی عمیق و دقیق و جانفزای این آفتاب حقیقت و روشنی نینجامد...

🔸حال و هوای درونی روزها و به‌ویژه شب‌های زندان، موهبتی مغتنم برایم فراهم آورده تا با حال تازه‌ای به موآنست و مجالست اثر عظیم مولانا محشور گردم؛ اثری که به تعبیر خود مولانا "صیقل ارواح" و "روز استفتاح" است. این خلوت عاشقانه و نجوای نجیبانه را مرهون و مدیون معارف کریمانه او هستم و به تعبیر ناب مولانا، توفیق فرصت "تاویل خویش" از این مصاحبت مبارک برایم فراهم آمده است.

متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید 👇
bit.ly/3oA8bIK
#ما_خاموش_شدنی_نیستیم
#زن_زیویش_أزأیي

🔹🔹🔹

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔
@kashowranews
🔴زنگ اول
صدای آموزگار رهایی، همان رفیق اعدامی‌مان
 
در زنگ اول این شماره صدای معلم زحمتکشان، معلم کودکان کار و زحمت و آموزگار رهایی را به یاد می‌آوریم که با جای طناب روی گردنش تا ابد می‌ماند:
منم، همان رفیق اعدامی‌تان
‎حالا دیگر کوه و دره تمام شده بود و رودخانه از دشت همواری می‌گذشت. از راست به چپ رودخانه‌های کوچک دیگری هم به آن پیوسته بودند و آبش را چند برابر کرده بودند… ماهی کوچولو از فراوانی آب لذت می‌برد… ماهی کوچولو خواست ته آب برود. می‌توانست هر قدر دلش خواست شنا کند و کله‌اش به جایی نخورد ناگهان یک دسته ماهی را دید، ۱۰۰۰۰ تایی می‌شدند که یکی از آن‌ها به ماهی سیاه گفت: به دریا خوش‌آمدی رفیق.
همکار دربند، مگر می‌توان پشت میز صمد شدن نشست و به چشم‌های فرزندان این آب‌وخاک خیره شد و خاموش ماند؟
مگر می‌توان معلم بود و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟ حالا چه فرقی می‌کند از ارس باشد یا کارون، سیروان باشد یا رود سرباز، چه فرقی می‌کند وقتی مقصد دریاست و یکی‌شدن، وقتی راهنما آفتاب است؛ بگذار پاداش‌مان هم زندان باشد. مگر می‌توان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر می‌توان بغض فروخورده‌ی دانش‌آموزان و چهره‌ی نحیف آنان را دید و دم نزد؟ مگر می‌توان در قحط‌سال عدل و داد معلم بود، اما «الف» و «بای» امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟
نمی‌توانم تصور کنم در سرزمین «صمد»، «خانعلی» و «عزتی» معلم باشیم و همراه ارس جاودانه نگردیم. نمی‌توانم تجسم کنم که نظاره‌گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم.
می‌دانم روزی این راه سخت و پرفرازونشیب، هموار گشته و سختی‌ها و مرارت‌های آن نشان افتخاری خواهد شد «برای تو معلم آزاده»، تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سد راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام، که آموزگار نامش را، و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیده‌اند، نه مرغان ماهی‌خوار.
ماهی کوچولو آرام و شیرین در سطح دریا شنا می‌کرد و با خود می‌گفت: حالا دیگر مردن برای من سخت نیست، تأسف‌آور هم نیست، حالا دیگر مردن هم برای من… که ناگهان مرغ ماهی‌خوار فرود آمد و او را برداشت و برد. ماهی بزرگ قصه‌اش را تمام کرد و به ۱۲۰۰۰ بچه و نوه‌اش گفت حالا دیگر وقت خواب ۱۱۹۹۹ ماهی کوچولو شب بخیر گفتند و مادربزرگ هم خوابید اما این‌بار ماهی کوچولوی سرخ‌رنگی هر کاری کرد خوابش نبرد. فکر برش داشته بود...

معلم اعدامی زندان اوین
فرزاد کمانگر

 
منبع: شماره پنجم گاهنامه‌ فراسوی کندوکاو
https://t.center/farasookandokav

#زن_زیویش_أزأیي

🔹🔹🔹

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

🔹نشانی ارتباط با کانال:
🆔
@kashowranews