صبح رسمِ قشنڪَِ
چشم هاے توست .."
ڪه از تاریڪی رویاهاے دیشبم،
طلو؏ میڪند،
ومن فارغ از درد و غم دیروزم،
مثل خوشبخترین آدم شهر،
مثل آزاد ترین مرغ سحر،
غزلی ساده از ڪنج لبت میچینم،
و بلند میڪَویم:
در نڪَاهت
خورشید سر صبح
چه دیدن دارد
@JanJiyarlr
♡ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳᵉ