#ژاله_آموزگار پژوهشگر ایرانی فرهنگ و زبانهای باستانی
✍️ مهربانی زنان هوشمند و سرد و گرم چشیده را دارد؛ عمری را پای متون غریبی گذرانده که به آنها عشق میورزد، عمری تا شاید حافظه مردمی را بازیابد. فروتنی ِآموزگاران دلسوز را دارد و شیرینی ِزندگی پرفراز و نشیبی که برایش با دردهای عظیمی همراه بوده است. ژاله آموزگار، بانویی است که نامش احترامبرانگیز و کارش حیرتآور بوده. لبخند میزند و بر جای خود آرام میگیرد. بالای آن پلههای سنگی ِسرد ِدانشکده ادبیات، کنار استاد فرزانه شوربختش، نشسته و با سخاوتمندی در چشمانت مینگرد تا شاید بتواند گرهی از گرههایت بازکند.
✍️ ترکمنها به آرامی ِدشتهای سبز و آسمانی آبی هستند که گویی پرده نقاشی ابدی ِپهنه سرزمینشان را به پاکرده. ترکمنها، چشمان نافذ، زبان هوشمند و ذهن شاعرانه دارند. زندگی شعری است که نازمحمد پقه دوست داشت تا برای کودکان در کلاسهای کوچکش روایت کند. اما شاعران ِعاشق، دشمنان زیادی دارند و هربار که یکی کنار میرفت دیگری از راه میرسید. سرانجام نیز حتی نمیتوانست در روزنامه و مجلهها همانی باشد که «رباعیسرای صحرا» نامیده بودند. چهل سالگیاش را ندید. آن روز، آسمان ِآبی، تیره شد و سبزیها خشکیدند و فریاد نازمحمد، صحرا را پُر کرد.