یادش بخیر
چه سرمایی کشیدم اونروووز
چه کیفی کردم تو اون برف
دست و پام یخ زده بووود
پاهام و تو کفش حس نمیکردم
😂سر این شات فک کنم یه ۱ ساعتی درگیر بودیم
بنزین تموم میشد
تبر از دستم میافتاد از سرما
خلاصه پدرمون درومد تا شد یه شات خووب که امروز میبینم
سوادکوه و هربار که میرم یه چیز جدید ازش یاد میگیرم
هر بار یه چالشی واسم داره
شب تا صبح برف میبارید شاید ۲۰ کیلو برف روی سقف چادر جمع شده بود
چون از روز قبل رفتیم جز رد لاستیک ما رد دیگه ای نبوود
اگه گیر میکردیم دیگه مونده بودیم چون غذایی ام نمونده بود
😂امروز که بهش فک میکنم میبینم تو زندگی خیلی خطر کردم
و اگه خطر نمیکردم لذتی ام ازش نمیبردم و تجربه ای بدست نمیاوردم
رو یه خط مستقیم راه رفتن به نظرم هیچ وقت جذاب نبوده
چیزی که درسته خوب درسته
ولی وقتی از خط بزنی بیرون تازه چالش ها شروع میشه
ازمون و خطا تا بشه یه تجربه خوووب
یادم نمیاد روزی از عمرم به روزمرگی گذشته باشه
حواسمون به روزمرگی های زندگی باشه
📷smrhoseini
#برف❄#سوادکوهی#سوادکوه#کیاسر_مازندران#پارک_ملی_کیاسر#سنگده#سنگده_جنگل_راش_آبشار_اوبن#چادر_سقفی#
مازندران#ایران_تراول#اتیش#اورست#سالامو