سیرک مکانی عاری از دین ،ملیت یا رنگ پوست است. پروژه مستند بلند مدت من "مانندیک پرنده" ، به سیرک های کشورهای اسلامی و به طور انتزاعی به تمایل به آزادی دراین مناطق متمرکز است. از دید خارجی ها ، مثلاً کسی از "غرب" ، کشورهایی مانند #ایران ،فلسطین یا افغانستان با ایده سیرک مرتبط نیستند. اما علیرغم تنشی که ازدرگیری های مسلحانه (فلسطین ، افغانستان) یا اخلاق سفت و سخت (ایران) ، در همه این کشورها پروژه های سیرک وجود دارد.در این مجموعه هنرمندان سیرکها و همچنین بازدیدکنندگان موردتوجه عکس های من قرارگرفته اند.چگونه میتوان هنرمندان سیرک دراین کشورهابا هنر خود نوعی فضای "آزاد" ایجاد کنند که #رویا ها وامید ها را درکارخود نشان دهند.آیا این سیرکها برمحیط اطراف خودتغییری اعمال می کنند؟ من میخواستم سیرک را به عنوان مکانی برای فراراز مصیبت های روزمره (نوار غزه) یا به عنوان مکانی که دختران جوان میتوانند فضای آزاد ومساوی را در خارج از خانه والدین خود تجربه کنند ( افغانستان ) نشان دهم.این پروژه "مانندیک پرنده" تجسم یافته از سخنان یکی از هنرمندان سیرک درنوار غزه است ،وبه نظر من درجو عکس ها روشن میشود. مجموعه عکس مانند یک پرنده از
و تو چکیده میشوی در #عصرهای شرجی قطره قطره مینوشمت با فنجان های خیال ذره ذره میخوانمت هر غروب صدایت طراوت باد است و نسیم و من جستجو میکنم تورا تا کافه های شعر تو هرکه باشی یا هر کجا سر میکشی یکی از شعرهایم را
داستانِ شعر این ویدیو برمیگرده به زمان جنگ؛ در مقاومت 33 روزه خرمشهر و در جبهه گمرك شهر، شهيد #بهرام_آریافر این شعر رو سرود در جواب به صدام که قصد داشت با گرفتن خوزستان به خلیج فارس راه پیدا کنه... این شعر رو بابام گاهی زمزمه میکرد و منم یادش گرفتم، میگفت زمان جنگ این شعر براشون انگیزهی ویژهای میداد برای جنگیدن در مقابل دشمن و دفاع از ایران جان ...
پ.ن۱ :با اینکه بابام توی جنگ چند بار مجروح شد اما هیچ وقت دنبال گرفتن جانبازی، درصد و... نرفت و میگفت من تو سن ۱۶ سالگی برای این چیزا نرفتم جنگ که حالا دنبال مزایاش باشم...
و عشق آنقدرها هم که فکر می کردیم عادلانه نبود! زنِ همسایه عاشق شد، پیراهنِ بلندتری دوخت... من عاشق شدم، گریه هایِ بلند تری سَر دادم... در عصرِ ما همه همیشه دیر می رسند! یکی به اتوبوس، یکی به قطار، یکی به یکی...