نیاز دارم مدتی نباشم ؛ سفر کنم به جایی که هیچ کسی را نشناسم ، به جایی که هیچ کسی مرا نشناسد ... دور باشم و رها سبُک باشم و آزاد ... آدم هایی را ببینم ، که هیچ تصور بدی از آنها ندارم ، مسیرهایی را بروم ، که تا به حال نرفته ام ، عطرهایی را بزنم ، که تا به حال نزده ام ، و لباس هایی را بپوشم ، که تا به حال نپوشیده ام ... در مکان هایی بنشینم ، که هیچ خاطره ای را برایم زنده نمی کنند ، موسیقی هایی گوش کنم ، که مرا یادِ کسی نمی اندازند ، و نوشیدنی هایی بنوشم ، که مرا بیخیال تر از همیشه کنند ... نه به کسی فکر کنم ، نه نگرانِ چیزی باشم ، نه از پیشامدِ پیش نیامده ای بترسم !
من نیاز دارم مدتی در خنثی ترین حالتِ ممکن باشم ... [نرگس صرافیان طوفان]