ƒαянα∂❤кια
شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش
می کنند...
حرفهای دلم...
از رنجی که می برم...
رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم...
و هزار و یک حرف و حدیث نگفته...
و ترانه های دوست داشتنی...
@Gomshode_Dar_Khial
🔘ارتباط بامدیر
@Akharin_Jam_Tohi
انشاءهای ننوشته بسیاری دارید. هرگز نوشتن را کسی یادتان نداد. هرگز کسی عطر کلمات را به شما نیاموخت. هرگز کسی مزمزهکردن طعم کلمات در دهان روح را به شما نچشانید. هرگز کسی کلمات را در چای صبح شما حل نکرد و نگفت چطور میشود چای کلمات نوشید و سرمست شد. هرگز کسی نبود که کلمات را روی تنهاییتان بگذارد، یا روی جراحت بیکسیتان. شما نسل بیکلمهاید، شما را میان سلولهای هولانگیز و مربعهای سیاه چهار جوابی زندانی کردند، زندگیتان تستی بود، زندگیتان چهار جوابی بود و گریختن از این چهار جوابی ناممکن. شما ناگزیر بودید از سلول الف تا سلولهای ب و جیم و دال وحشتزده بدوید و از همدیگر سبقت بگیرید و سرانجام هر که زودتر سلولش را سیاه میکرد، برنده بود. شما رهایی میان کلمات را ندیدید شما در چمنزار جملات و دشتهای بیکران جملات نرقصیدهاید. هیچکس به شما اجازه نداد در اقیانوس واژهها غرق شوید و در آسمان کلمات رها باشید. شما گروگان افعال امری و جملات دستوری بودید. اکنون اما شما از بیشمار کلمات ِ در بند و از بیشمار زندانیان قاموس جغرافیا و لغتنامه تاریخ سه کلمه را نجات دادهاید. حالا بروید با همین سه کلمه جمله بسازید. حالا بروید با همین سه کلمه انشاء بنویسید، حالا بروید همین سه کلمه را بیاموزید.
حالا مدرسهای داریم به بزرگی ایران و میلیونها میلیون دانشآموز ِ از درس جامانده، از عشق جامانده، از عمر جامانده، از معنا جا مانده.
ما به جز تاریخ آموزگاری نداریم.
دانش آموزان عزیز ! بنویسید: زن، زندگی، آزادی با زن، زندگی، آزادی جمله بسازید. از زن، زندگی، آزادی انشاء بنویسید. زن، زندگی، آزادی را حفظ کنید، یاد بگیرید، بفهمید.
شب هرگز مطلق نيست سرانجام هَر غمی به پنجرهای باز ختم میشود پنجرهای که آنجا میدرخشد هميشه رويایی بيدار میماند آرزویی که خشنود میکند گرسنهای را قلبی سخی دستی باز چشمی مواظب يک زندگی زندگیای که با ديگران تقسيم کنيم