رعنا
رعنا چگونه شکوه افتادن از
ترخیص تو مستأصل است؟
به تناوب اوهامی که کمر بسته اند به استیصال خاک
به تعریق شبنم هایی
افتاده بر برگ
که صبح گاهت را
آهت را
آه ای شاخه ی خشکیده از سقوط
پرنده را با وصال تو کاری نیست
به شکوه پریدن میندیش
به ازدحام خش خش های مقیم خاک
مرنجان مرا
که این مرغ وحشی از بامی که برخاست
چگونه نشیند براشمئزازفرود
که دخترانم به هیبت پریدن
دخترانم نشئه از تضرع خاک
از بعد چندم این طاق؟
به تبعید در جنون سقوط
ای هبوط متحمل
چگونه شکوه افتادن از ترخیص تو مستأصل است
پسرانم را به جنبش خاک ببر
به باغ های عدن
با کرمهایی که از یقین خاک گذشته اند
از آن عطر متکثربگو
از آن تهوع مولود
که چگالی وصالش به فصل وزیدن موکول شد
از آن قابله بگو
که بی وقفه نوزاد می زایید
از دامان بلوغ
آیا وساطت این بود که عهدنامه را بپذیرند
دخترانم با چهار قد به گیسو ی تمنا ؟
چهار قد کشیده ای رعنا
به قامت استخوان شلال
لال دیده ای زبان را به تملق بریده اند
به اضمح لال
چشم گریخته از فقدان
چگونه فرط را به طاقت بسته ای
از فراسوی عزیمت رعنا ؟
ایستاده ای به تاوان خاک
عاق
از آن شیره ی ریخته در اندام احتمال
آل رعنا !
که افتاده بر صبحگاهت
آهت رعنا
#فریبا_حمزه_ای#زن_زندگی_آزادی#مهسا_امینی