ƒαянα∂❤кια
شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش
می کنند...
حرفهای دلم...
از رنجی که می برم...
رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم...
و هزار و یک حرف و حدیث نگفته...
و ترانه های دوست داشتنی...
@Gomshode_Dar_Khial
🔘ارتباط بامدیر
@Akharin_Jam_Tohi
تو، همان شگفتانهای بودی که برایم رقم خوردی و عشقت گره خورد به قلبم، و تمامیِ ذرات بدنم را به احاطهی خود درآورد؛ دیگر هیچ چیز به فرمان من نبود؛ همهی سلولهای بدنم به فرمان چشمهایت بودند؛ حتی از نفسهایم، دوست داشتنت؛ تشعشع میشد؛ نفسهایی که وصلِ به شکفتنِ گل بوتههای گلِ سرخ لبانت بودند. عزیزِ جان این قلب، دیگر بعد از چشیدنِ عشقت، تنها و تنها به امید عشق ساطع شده از چشمانت، میتپید؛ مرا که دیگر به کل به یادها سپرده بود؛ خودت که نمیدانی! مزهی عشقت زیر زبانت نرفتهاست؛ وگرنه چشم میبستی بر روی همه و تنها به عشقبازی این قلب ناآرام، با چشمهای اغواکنندهات روزگار میگذراندی. جانانِ من وجودت در کنارم یعنی نم نمِ باران و رنگینکمانی که در آسمان عاشقانههایمان، با هفت رنگ خود، مسخِ دلبرانههایمان شدهاست.