#داش_فریدصلواتیسی و اندی سال پیش چند صباحی در مسجد کنار خانه مان مکبر بودم.
چون تا حدودی با آواز آشنایی داشتم بعضی وقت ها دعاهای بین نماز هم به من واگذار می شد که بخوانم .
روزی از همان روزها یکی از دخترکانی که همسن و سال من بود و به آن مسجد رفت و آمد داشت در حین رفتن به خانه ،نامه ایی را مقابل پایم انداخت و سریع رفت .
بدنم لرزید ، داشتم آب می شدم . اولین بار بود نامه دختری را می خواندم که مخاطبش
#داش_فرید بود .
به این زمانه نگاه نکنید این عمل به امری عادی و پیش پا افتاده بدل شده .
آن دوران این کار بدان معنی بود که تو عمل غیر قابل جبرانی را مرتکب شدی.
وقتی نامه عاشقانه او را خواندم.خود را گناهکارترین شخص دنیا احساس می کردم .
نوشته بود : عاشق من و صدایم است
#داش_فریدی که وارد کوچه ایی که خانمی تنها در آن بود نمی شد و صبر می کرد خانم رد شود که خدای نکرده حرف برایش در نیاورند حال نامه ایی می خواند که مخاطبش خود اوست .
چند روزی فکرم مشغول بود.
راه به جایی نداشتم .
در آن ایامی که همه خود را مبرا از اشتباه می دانستند احساسات کاذب در جامعه بیداد می کرد چگونه می شد به کسی رجوع و به گناه خود اعتراف کرد؟
حتی جرات اینکه به پدر و مادر بگویم نداشتم .
تا اینکه دل به دریا زده و با روحانی آن مسجد که سالهاست فوت کرد و واقعا مرد باخدایی بود و به تمام معنا می شد پشتش نماز خواند زیرا عملش با حرفهایش یکی بود رجوع کردم و گفتم :
حاجاقا دختری برایم نامه ایی نوشته که عاشق من و صدایم است.
حاجاقا با مهربانی رو به من کرد و تنها گفت : فرید جان چند وقتی است می خواستم موضوعی را با شما مشورت کنم .
مو بر تنم سیخ شد، نکنه نمازگزاران مسجد از موضوع من و دختر مطلع شده و راپورتم را پیش حاجاقا داده اند که این فاسد الاخلاق را باید از مسجد بیرون کنید؟
داشتم سکته می کردم .
حاجاقا با مهربانی گفت : خواستم پیشنهاد بدم اگر فرصت کردی گروه سرود بچه های مسجد را راه اندازی کن .
یعنی چی ؟ داشتم از تعجب منفجر می شدم .
من به حاجاقا چی گفتم ایشان در جواب من چه موضوعی را مطرح کرد؟
چند روز بعد آن گروه سرود بچه های مسجد را زدم .
کلی هم اجرا داشتیم.
ولی هیچگاه آن دختر را در بین نماگزاران ندیدم.
انگار آب شد و رفته بود زیر زمین.
گویا فقط قرار بود همان یکبار بیاید مرا سکته دهد و برود .
چقدر حرف حاجاقا به دلم نشست . به قول امروزی ها نزد تو برجکم و از مکبری عزلم نکرد.
آبرویم را نریخت ، گناهکارم ندانست ، تازه گروه سرود مسجد را هم به من محول کرد .
#داش_فرید گناهان دوران تو وعذاب وجدانهایش چه بود؟ و گناهان امروز چه هست؟
طرف هزاران میلیارد به جیب می زند آب از آب تکان نمی خورد .
و یا آن مداحی که دم از مدح ائمه اطهار میزند و فیلم خاصش در فضای مجازی پخش می شودو عین خیالش نیست.
انگار نه انگار اتفاقی افتاده.
تازه رقص نورهای تکیه اش را هم پر رنگتر از هر سال می کند .
روزی شمع به کبریت گفت:
از تو میترسم تو قاتل من هستی.
کبریت گفت:از من نترس.
از ریسمانی بترس که در دل خود جای دادی!!!
عامل نابودی انسان ها تفکرات منفی خودشان است
نه عوامل بیرونی.
#کانال_داش_فریدصلواتی #روزنامه_نگارhttps://t.center/farid_salavati