#داش_فریدصلواتی کلاس دوم راهنمایی بودم ،رفیقی داشتم به نام کریم م، که بعدها شنیدم در پاکستان در یک درگیری کشته شد.
روزی کریم برای خود شيريني و چاپلوسی و خوش خدمتی در مقابل
آقای وطن پور که ناظم مدرسه ما بود و همیشه هم دست بزن داشت یک ترکه آلبالو آورد،
به کریم گفتم : عجب آدم احمق هستی ، چطور دلت اومد برای کتک زدن خودمون برای وطن پور ترکه بیاری؟
گقت : بعضی وقت ها باید برای اینکه وطن پور کاری به کارمان نداشته باشه باید سبیلش رو چرب کرد تازه عید قربان هم کلی براش گوش قربانی بردم.
عبرت بود برایم که دو روز بعد ، نمیدانم کریم چه رفتاری انجام داد که اولین قربانی ترکه آلبالویش خودش بود.
وقتی به تاریخ این کشور نظر میکنم ، می بینی همواره چاپلوسان ، بادمجان دورقاپچینها و نان به نرخ روز خورها ،سرنوشتشان چون امثال کریم ها بوده است.
این چند وقت دلم برای یکی از همکاران رنگ عوض کنم سوخت.
وقتی مرا دید ،چون این چند وقت که سیستم شهرداری تغییر کرده نمیخواست خودش را از تک و تا بیندازد و مایل نبود ماهیت اصولگراییش مشخص شود.
ناگهان وبدون هیچ مقدمه ایی گفت :
#داش_فرید دوره انتخابات روحانی شما را ندیدم کدام ستاد بودید؟
برایم جالب بود که در اصفهان عالم و آدم میدانستند من رییس ستاد هنرمندان روحانی بودم.
منم برای اینکه جواب دندان شکنی به این نان به نرخ روزها داده باشم گفتم:
حق داری مرا ندیده باشید چون در ستاد
#آقای_رییسی فعال بودم.
دردناک است که متاسفانه نود درصد سقوط و سراشبی کشور ما باعث و بانیش از آن چاپلوسان است ،
ولی خوبی این داستان اینست که اولین قربانی این رفتار و فرهنگ غلط خود دستمال بدستها هستند .
حدود صد و خرده ای سال پیش بزرگان ما دنبال ایجاد عدالتخانه بودند. بعد عدالتخانه تبدیل شد به مشروطه خواهی، مشروطه خواهی تبدیل شد به طلب انواع حکومت های دیگر. ما چندین حکومت و دولت داشتیم که هر کدام آمدند و وعده هایی دادند و اهدافی داشتند. نمی شود گفت همه ی آنها فاسد یا غیر علاقمند به سرنوشت ملت ایران بودند اما، به هر حال این سؤال برای هر آدمی با حداقل فکر کردن و تأمل پیش می آید که چه دلیلی دارد که این حرکت در چرخه ای همه اش دور خودش می چرخد؟ یک جای کار باید لنگی جدی داشته باشد. حکومتهای مختلف کشورهای مختلف بالاخره پس از مدتها وضعیت شان تغییر کرد و پیشرفت کردند. ولی وضع ما خیلی بهتر نشد. هنوز خواست اکثریت مردم ایجاد عدالتخانه است یعنی از حدود صد سال پیش تغییر دلخواهمان را نکرده ایم. مرحوم بهار چه زیبا گفت «از ماست که بر ماست.
دوستی می گفت
#داش_فرید تو چرا در مطالبت فقط از معایب جامعه می گویی؟
من وقتی معایب ایرانی ها را، که خود من هم با افتخار یکی از آنها هستم، بر می شمارم مفهومش این نیست که ما محاسنی نداریم منتها آنقدر از محاسن ما سخن گفته اند که دلیلی ندیدم من هم چنین کاری انجام دهم.
دوستان تا به حال ما تبریکات فراوانی برای چاپلوسی برای هم فرستاده ایم. واقعاً چگونه می شود یک نفر نداند که مشکل دارد و مشکلش را نشناسد و آن وقت توقع داشته باشد که مشکلش حل شود؟ این موضوع بیشتر به معجزه شبیه است.
تا جامعه به طرف نقد پذیری منصفانه و بدور از بی احترامی نرود به هیچ کجا که تا به حال نرسیدیم بقیه ایام زندیگمان هم همین آش است و همین کاسه
داش فرید صلواتی
✏️روزنامه نگار_هنرمند
https://telegram.me/farid_salavati