با خودم کلی کلنجار رفتم تا بتونم جز برای کسی که سالها به قاب عکسش خیره ام هزارو یک ارزوی دخترونه ای که دارمو بشمرم
شاید برای یه دختر خیلی آسون نباشه که قشنگ ترین حسای عاشقونه ی دنیاشو یا ارزوهای دخترونشو با خیال راحت بدون اینکه گونه هاش گل بندازن از خجالت برای کسی تعریف کنه مخصوصا برای کسی که محکم ترین تکیه ای که یه دختر تو دنیا میتونه داشته باشه
تکیه ای که بعضیا بهش پدر میگن بعضیا بابا
شاید اگه یه دختر اونقدرا از باباش فاصله داشته باشه که باباش نتونه موهاشو براش چهل گیس ببافه و صورتشو نوازشش کنه خیلی راحت نتونه به پدرش بگه بابا
اخه خیلی فرقه بین این دوتا کلمه راحت بگم شاید اگه وقتی ادم تصورش از داشتن بابا خلاصه بشه تو چندتا عکسو خاطره جای کلمه ی بابا رو پدر بگیره یجورایی بابا گفتن خیلی خودمونی تر از پدر گفتنه
بعضی وقتا میون دغدغه های زندگی دل ادم هوای بچگیاشو میکنه ، هوای خنده های واقعی رو اونوقت دلش می خواد برگرده عقب ، برگرده به بچگیاش تا قلبش آروم بگیره ، شاید اگه دختر باشی دلت بخواد اونقدری عقب برگردی تا برسی به اونجایی که برای عروسکات مادری می کردی و بهشون قول میدادی اگه شبو زود بخوابن فردا صبح پارک میبرشون دقیقا شبیه همون قولی که مادرا گاه گداریی به بچه هاشون میدن اما بعضی موقع ها خیلی از ادما دوس ندارن به گذشته هاشون به بچگیاشون برگردن چون اگه برگردن باید خیلی چیزای تلخو دوباره از اول تحمل کننو باهاشون کنار بیان ، شاید مثلا باید مرگ ادمای عزیز زندگیشونو دوباره از نو تجربه کنن و باهاش کنار بیان
اگه منم بخوام برگردم به گذشته هام حتما تا اون زمانی به عقب برمیگردم که با علیرضا نشسته باشم روبروی حوض همون پارکی که تو بچگیام با پدرم می اومدم ، بعد ارزوهامو از اول دونه به دونه با غذا دادن به ماهیا با صدای بلند میشمردم تا ارزویی که یادم رفته بود به علیرضا بگمو ، بگم
اخه خیلی برام سخته بخوام تا اون زمانی که پدرم زنده بود به عقب برگردمو یبار دیگه از دست دادنشو تجربه کنم چون اگه بخوام به بچگیام برگردم باید به وقتی که شش سالم بود به شبایی که برای عروسکام لالایی میخوندم و خوابشون میکردم به شبایی که وقت خوابیدن خودم بابام می اومد تو اتاقمو تا بخوابمونمو برام این لالایی رو میخوند برگردم
لالا لالا بخواب خانم دریا
بخواب غرق تماشات شم عزیزم
به دنیا اومدی تا من بتونم
تمومه غصه هامو دور بریزم
لالا لالا نفس جانم, نفیسم
دلیل زندگیم, عطر تو سینم
لالا لالا الهی تا همیشه
به غیر از خنده رو لبهات نبینم
لالا لالا بخواب خانم خورشید
بخواب فردا بتابی روی دنیا
بتابی رو زمستونام بهارم
نتابی بسته میشه چشم بابا
لالا لالا نفس جانم, نیازم
بخواب خانم گل, خانم مهتاب
بخواب رویا رو مهمون چشات کن
الهی مشکلاتت تا ابد خواب
#داستان_وابستگی#قسمت13نویسنده:
#امیر_صلح_میرزاییترانه:
#ملیحه_شفیعی@Deklamaphone@Amirsolhmirzaei@malihe_shafiei