شعر برگزیده مسابقه مرحله نیمه نهایی:
مدام شکایت می کنی
به خدایی که تنها وجه اشتراکمان است
و در شعاع دیدت
تنها خودت را میبینی
بدون من...
آن پیرمرد را نگاه کن
هر روز روی پل عابر پیاده، ایستاده غرق می شود.
با نگاهش اتومبیل ها را دنبال میکند
و بیشتر فرو میرود
در افکارش
که زیر سقف هر ارابه ی آهنی
بنده ی کدام خدا نشسته ؟
خدای عشق، نفرت، تنهایی، غرور، پول
و غیره که
بردن نامشان از حوصله ام خارج است...
پیرمرد هر روز
برای پیدا کردن خدای مشترکش با کسی
از بالای پل عابر
میان خدای بندگان جست و جو می کند
اما تو با وجود خدای مشترک میانمان
مرا در ماوارای افکارت پنهان کرده ای
و به دنبال خدای امروزی تری میگردی
مثل خداهایی که بروی زمین اعتبار دارند
و من به آینده ام فکر میکنم
که چقدر میتواند
شبیه امروز آن پیرمرد باشد...
شاعر :
#امیر_صلح_میرزایی@Amirsolhmirzaei@deklamaphone